دو چهره‌ای که روز اول محرم دعوت امام حسین(ع) را قبول نکردند

روز اول محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری روزی است که امام حسین (ع) به قصر بنی مقاتل رسید و در آنجا بود که دیدار «عبیدالله بن حر جعفی» و «عمرو بن قیس مشرقی» با امام رخ داد.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ به نقل از منابع تاریخی، دیدار عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس مشرقی در روز اول ماه محرم، یکی از وقایع ثبت شده است. امام حسین این دو چهره را برای همراهی دعوت کرد اما هر دو از یاری امام سر باز زدند.

در آخر شب که اباعبدالله (ع) به همراه یاران از قصر بنی مقاتل کوچیدند، در پشت اسب خود چرتی زدند و بیدار شدند و آیه استرجاع بر زبان آوردند.

قصر بنی مقاتل یکی از کاروانسراهای نزدیک کوفه است که امام حسین (ع) در روز اول محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری از آن محل نیز عبور کردند. این کاروانسرا و منزل را به آن جهت مقاتل می‌نامند که ساختمان و بنای موجود در آن مکان به مقاتل بن حسان بن ثعلبه تعلق داشت.

زمانی که امام به این منزلگاه رسید خیمه‌ای برافراشته دید، پرسید این خیمه از کیست؟ گفتند: از عبیدالله بن حر جعفی (از شجاعان کوفه و هواداران عثمانکه شاعر بود). حسین (ع) مردی از یارانش را که بنا به نقل اکثر روایات “حجاج بن مسروق جعفی” بود نزد او فرستاد تا او را خدمت آن حضرت آورد.

حجاج نزد عبیدالله رفت و گفت: خداوند کرامتی بر تو روزی کرده، اگر قابل باشی! اینکه حسین بن علی (ع) به اینجا آمده و تو را به یاری خود می‌خواند. عبیدالله می‌گوید: والله من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین آنجا بیاید و من آنجا باشم زیرا بسیاری از مردم را می‌دیدم که برای جنگ با او آماده می‌شدند و چون مسلما می‌دانم که حسین در این جنگ کشته می‌شود و من قادر بر یاری او نیستم لذا می‌خواهم که نه او مرا ببیند و نه من او را ببینم.

حجاج برگشت این مطالب را خدمت امام عرض کرد، اینجا امام (ع) خود برخاست و نزد عبیدالله آمد و بعد از حمد خداوند چنین فرمود: ای پسر حر، مردم شهر شما (کوفه) به من نامه نوشتند که بر نصرت و یاری من متفق‌اند و پیمان بسته و از من خواستند که آنجا روم و اکنون آمدم ولی می‌بینم که حقیقت امر بر خلاف آنست. من تو را به یاری خاندان پیغمبر می‌خوانم، اگر حق خویش بازیافتیم خدای را سپاسگزاریم و اگر حق ما را ندادند و بر ما ستم کردند، تو از یاران ما باشی.

عبیدالله عذر خواست و گفت: تو را به خدا مرا معاف بدار چون از مرگ بسیار می‌ترسم ولی این اسبم «ملحقه» را بگیر که اسب خوبی است.
حسین (ع) روی از او بگرداند و فرمود: نه نیازی به تو دارم و نه به اسب تو؛ ولی اکنون که یاری ما نمی‌کنی از اینجا برو تا صدای استغاثه ما را نشونی، به خدا قسم هر کس صدای ما را بشنود و اجابت نکند خداوند او را به روی، در آتشجهنم می‌افکند. نوشته‌اند که عبید الله پس از کربلا پشیمان وسرزنش کنان خود را به مزار امام رساند و مرثیه‌ها وسروده‌های سوزناک سرود. از اوست که سروده است:

فیالک حسرةً ما دمتُ حیّاً
ترود بین صدری و الترّاقی

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.