Jump to ratings and reviews
Rate this book

Before Sunrise & Before Sunset: Two Screenplays

Rate this book
   In one volume, the screenplays to two contemporary classics, directed by Richard Linklater, and starring Ethan Hawke and Julie Delpy, about the immediate and life-altering attraction between two strangers.

   On a train from Budapest to Vienna, Jesse, a young American student, at the end of a romance and his European trip, meets Celine, a young French woman. They are immediately attracted. Despite knowing this may be the only time they will see each other, in the next few hours in the city of Vienna, they share everything and promise to meet again. 

   Nearly a decade later, Jesse, now a novelist on a publicity tour, sees Celine in a bookstore in Paris. Again their time is short, and they spend it reestablishing the connection they experienced on their first meeting. Romantic, poignant, understated, and often profound, these two screenplays are sure to become classics in their own right.

224 pages, Paperback

First published May 10, 2005

Loading interface...
Loading interface...

About the author

Richard Linklater

20 books153 followers
Richard Stuart Linklater is an Academy Award-nominated American film director and screenwriter.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1,727 (66%)
4 stars
617 (23%)
3 stars
179 (6%)
2 stars
55 (2%)
1 star
27 (1%)
Displaying 1 - 30 of 300 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews340 followers
December 31, 2021
Before Sunrise & Before Sunset: Two Screenplays, Richard Linklater

Before Sunrise is a 1995 American romantic drama film directed by Richard Linklater and written by Linklater and Kim Krizan. The film follows Jesse (Ethan Hawke), a young American man, and Céline (Julie Delpy), a young French woman, who meet on a train and disembark in Vienna, where they spend the night walking around the city and getting to know each other.

Before Sunset is a 2004 American romantic drama film, the sequel to Before Sunrise (1995). Like its predecessor, the film was directed by Richard Linklater. He shares screenplay credit with actors Ethan Hawke and Julie Delpy, and with Kim Krizan, the screenwriter for the first film featuring these two characters.

تاریخ نخستین خوانش: روز دوازدهم آوریل سال2006میلادی

عنوان: پیش از طلوع و پیش از غروب؛ نویسنده: ریچارد لینکلیتر؛ مترجم: آراز بارسقیان؛ تهران، افراز، سال1388؛ در173ص؛ موضوع: فیلمنامه های نویسندگان ایالات متحده آمریکا - سده21م

پیش از طلوع و پیش از غروب

« مکالمات دو نفره »
جسی: منم می­تونم درباره نخستین رابطه عاطفی ام برات توضیح بدم، ولی اگه ازت در باره عشق بپرسم چه جوابی میدی؟
سلین: بهت دروغ می­گم، ولی حداقلش یه داستانِ عالی، سرِهم می­کنم
جسی: می­بینی، مفهوم عشق خیلی پیچیده ­تره، عشق شبیه خدا می­مونه: همه جا هست، می­بینیش، احساسش می­کنی، ولی فکر نمی­کنم ممکنه یه نفر دیگه عشقشو دو دستی به من تقدیم کنه
*
سلین: آدما می­تونن همه زندگی­شون رو با دروغ بگذرونن...؛ مادر بزرگم یه بار بهم اعتراف کرد که تمام عمرش رو با تجسم مردی که واقعا عاشقش بوده گذرونده...؛
جسی: بهت تضمین میدم اینطوری خیلی بهتر بوده؛ اگه با اونی که می­خواست می­بود، بالاخره ازش جدا می­شد
*
جسی: کی می­تونه بگه زندگی واقعی چیه؟
سلین: خب منم نمی­دونم؛ سئوال بزرگ همینه، نه؟ می­دونم که زندگی واقعی نه تجربه زندگیه و نه بررسی زندگی؛ ولی بررسی زندگی تجربه ­ی زندگیه (درنگ) شاید اگه هیچ کدوم از این ادعاهای هنری رو نداشتم، نگاه متفاوتی به دنیا داشتم
جسی: می­دونم منظورت چیه
سلین: این همون چیزیه که «توماس ­مان» میگه: «ترجیح می­دم درگیر زندگی بشم تا صدها داستان بنویسم»؛
جسی: هوووم، خوشم اومد (درنگ) یه آدم بدریخت و قیافه ­ای رو می­شناختم؛ یه روز داشته از کنار خیابون رد می­شده، ماشین بهش می­زنه؛ ما همه رفتیم بیمارستان عیادتش، اونم حالش خوب شد، ولی بهمون گفت «قوی­ترین چیزی که از این تصادف بهش رسیده، لذتشه، اون در نهایت فهمیده یه اتفاقی براش افتاده»؛
*
جسی: نمی­خوای دیگه درباره ­اش صحبت کنیم؟
سلین: آره. وقتی درباره زن و مرد شروع به صحبت می­کنی، حرفا تمومی نداره
جسی: می­دونم مدام از این شاخه به اون شاخه میشه؛ بشر میلیون­ها ساله داره سعی می­کنه جواب همین چیزا رو پیدا کنه؛ هر هنرمندی سعی کرده یه نظری ارائه بده...؛
سلین: ولی هیچ کس هم نتونسته موفق بشه
*
جسی: احساس می­کنم داریم تو یه رویا باهم قدم می­زنیم
سلین: خیلی مسخره­ ست؛ انگاری زمانی که باهم هستیم، فقط مال خودمونه؛ خودمون خلقش کردیم؛ انگاری من تو رویای تو هستم، و تو، توی رویای من
جسی: آره؛ تمام کارایی که ما امشب داریم می­کنیم، اصلا نباید اتفاق می­افتاد
سلین: شاید به خاطر همینه که حسش اینقدر زمینی نیست؛ ولی خب عوضش صبح میشه و جفت­مون کـَدو می­شیم
جسی: آه؛ نمی­خوام به صبح فکر کنم
سلین: ولی الان فکر می­کنم، باید کفش بلوری رو درست کنی و ببینی به پام میره یا نه؟

این هم سکانس پایانی قسمت اول
سلین: ممکنه بتونیم پنج سال دیگه همدیگه رو ببینیم
جسی: آره، اینطور فکر می­کنی؟ پنج سال دیگه؟
سلین: نه نه؛ پنج سال خیلی زیاده؛ اونموقع شبیه یه آزمایش جامعه شناختی میشه؛ یه سال چطوره؟
جسی: باشه، یه سال؛ یه سال؟ شیش ماه چطوره؟
سلین: میوفته تو فصل سرما
جسی: باشه، اینجا قرار میزاریم، بعدش میریم یه جای دیگه
سلین: باشه؛ ولی شیش ماه از الان شروع میشه یا دیشب؟
جسی: دیشب؛ باشه؛ از دیشب تا شیش ماه دیگه؛ شانزدهم دسامبر، ساعت شش بعد از ظهر، سکوی یازده؛ تو میتونی با قطار بیای ولی من باید با هواپیما بیام، ولی خودمو می­رسونم
سلین: خوبه؛ قرار هم نیست برای هم نامه بنویسیم و بهم زنگ بزنیم؟
جسی: آره؛ ولی فقط برای شش ماه
سلین: خداحافظ
جسی: خداحافظ
*
خبرنگار فرانسوی: کتاب شما با ابهام تموم میشه، نمیشه پایانش رو حدس زد؛ شما فکر می­کنید اونا بعد از شش ماه همونطوری که نوشتید، به همدیگر میرسند؟
جسی: فکر می­کنم جواب این سئوال بستگی به این داره که شما چقدر رومانتیک باشید و یا بدبین؛ شما فکر می­کنین به هم می­رسن، نمی­رسن، امیدوارید به هم برسن ولی زیاد مطمئن نیستید
خبرنگار فرانسوی: ولی شما فکر می­کنید به هم برسند؟ شما خودتون رسیدید؟
جسی: خُب به قول پدر بزرگم که می­گه جواب به این سئوال ممکنه به همه چیز گند بزنه
*
جسی: باید بگم اینکه تو داری واقعا یه حرکتی انجام میدی، خیلی قابل تحسینه؛ اکثر آدما که خودمم جزوشون هستم، درباره همه چیز غر می­زنن...؛
سلین: خوشحالم می­بینم تو یکی از آمریکایی­های پیام ­آور آزادی نیستی
*
سلین: خوش شانسم که دارم کار مورد علاقه ­ام رو انجام میدم
جسی: می­دونی من خودم همیشه بین این دوتا فکر که همه چیز دنیا یا به طور کلی به هم ریخته ­ست و راهی برای برگشت نیست، با این فکر که همه چیز به طور عمومی ممکنه بهتر بشه، درگیر بودم
سلین: همه چیز بهتر بشه؛ چطور می­تونی فکر کنی دنیا داره بهتر می­شه؟
جسی: می­دونم شاید مسخره به نظر بیاد، ولی فکر می­کنم میشه به یه چیزایی خوش­بین بود
*
سلین: آمریکا خیلی چیزایی داره که دلم براشون تنگ شده
جسی: مثلا چی؟
سلین: آدمایی که در کل روحیه ­شون خوبه، حتی تو بدترین وضعیت هم باشن، به هم میگن: «هی چه می­کنی؟ عالی ­ام؛ تو چه می­کنی؟ عالی ­ام؛ روز خوبی داشته باشی»، پاریسی­ها خیلی بداخلاق هستند؛ متوجه نشدی؟
جسی: جدی؟ آدمایی که اینجان به نظر میاد خوشحال باشن
سلین: اونا خوشحال نیستن؛ شاید منظورم مردای فرانسویه، اونا دیوونه ­ام میکنن...؛ باهاشون باشی بهت خوش می­گذره ولی دلنشین نیستند
*
سلین: ما بعد از سن بیست سالگی، دیگه سیناپس­های عصبی رو بازتولید نمی­کنیم، به خاطر همین از همونموقع تو سرازیری عمر می­افتیم
جسی: البته من خودم از پیر شدن خوشم میاد؛ زندگی خیلی آنی­تر میشه، بیشتر میتونی درکش کنی
*
جسی: داشتم یه مقاله تحقیقاتی درباره مقایسه آدمایی که بلیط بخت ­آزمایی می­برن و آدمایی که فلج می­شن، می­خوندم. تحقیقات نشون می­داد، بعد از شش ماه که اشخاص به موقعیت جدیدشون کم و بیش آشنا می­شن، دوباره خلقیات­شون همونی میشه که قبلا بوده
سلین: خلقیات­شون عوض نمیشه؟
جسی: نه. اگه تو یه آدم خوش­بین و خوش­گذرون هستی، حالا می­شی یه آدم خوش­بین و خوش­گذرون که روی صندلی چرخ­دار نشسته. اگه تو یه آدم بدبخت و حقیر هستی، حالا می­شی یه آدم بدبخت و حقیر که یه خونه جدید، یه ماشین کادیلاک و یه قایق داره
*
سلین: خُب گذشته، گذشته؛ باید این طوری می­شد، نه؟
جسی: تو واقعا به همچین چیزی اعتقاد داری؟ باور داری هر اتفاقی میوفته یه جور تقدیره؟
سلین: فکر می­کنم دنیا از اون چیزی که ما فکر می­کنیم، بسته ­تره؛ اون قدری بسته که وقتی همچین موقعیت­هایی پیش میاد، آخرش همین طوری میشه؛ دوتا مولکول هیدروژن و یه اکسیژن با هم ترکیب کن، همیشه نتیجه ­اش میشه آب
*
سلین: سرنوشت نذاشت دوباره ببینمت و همین منو سرد کرد، احساس می­کنم عاشق بودن کار من نیست
جسی: باورم نمی­شه
سلین: حقیقت و عشق، همیشه برام متضاد هم بودن؛ خنده ­داره، تمام دوستای من الان ازدواج کردن، و بعدش بهم زنگ زدن به خاطر این که بهشون یاد دادم عشق چیه، و چطور به زن­ها احترام بذارن، و محبت کنن، تشکر کردند

و «متفرقه»؛
بادی از سمت شمال میوزد
و میگویند عشق بر این باد میدمد
بیا اینجا، بیا اینجا
نه، من دست نیافتنی نیستم
هرگز تو را این چنین نخواسته ام
بیا اینجا، بیا اینجا...؛ (موسیقی)؛
*
خیال فریبنده
مژگان بلند
آه عزیزم، با چهره زیبایت
قطره ­ای اشک فروریز، بر جامم
معنای دیگری است
در نگاهِ چشمانِ سرشارت
کیک خوشمزه و میلک شیر
من فرشته خیال هستم
جولان خیالات هستم
می­خواهم بدانی به چه فکر می­کنم
دیگر فرصت گمان نیست
نمی­دانی از کجا آمده ­ام
نمی­دانیم به کجا می­رویم
مانند شاخه ­هایی در رودخانه
همچنان به راه خود ادامه می­دهیم
اینک
تو را با خود می­برم، و تو مرا
اینگونه باید باشد
مرا نمی­شناسی
تو هنوز هم مرا نشناخته ­ای
شعر شاعر خیابان گردی که برای جسی و سلین می­گوید و باید در آن کلمه «میلک شیر» بکار رفته باشد
*
ما به جستجو ادامه می­دهیم، رضایتمند نیستم، چه در اعماق چه در بیرون، پراکنده­ ایم، فقط با نگاه­هایی گذرا ارتباط برقرار می­کنیم ولی همچنان می­دانیم که مهم نیست دنیا چقدر خالی به نظر می­رسد، مهم نیست چقدر پست است و دستِ هزارم به نظر می­رسد، چون هر چیزی هنوز ممکن است (قسمتی از فیلم لیز که در کلوپ شبانه می­بینیم)؛
*
برای آغازی دوباره، از آغاز (تصویر پایانی فیلم لیز)؛
*
سرِ وقت مرا یافتی، درست سرِ وقت
پیش از آنکه بیایی، زمان چه کند بود
گم شده بودم و
بر نردِ تخته، تاس می­ریختم
پل­هایم همه شکسته بودند
جایی نمانده بود بروم
حالا، می­شنوی؟ حالا، می­دانم به کجا ره می­سپارم
دیگر تردیدی ندارم
راهم را یافته ­ام
چرا که عشق سرِ وقت آمد
و شب­های بی ­کسی ­ام را دگرگون کرد
(ترانه پایانی قسمت دوم که سلین برای جسی می­خواند)

همه دیالوگ­ها از کتاب فیلمنامه این دو فیلم، ترجمه «آراز بارسقیان» چاپ نشر افراز برگزین شده است

تاریخ بهنگام رسانی 07/01/1400هجری خورشیدی؛ 09/10/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,068 followers
Read
March 26, 2010
Screenplay:
Celine: People just have an affair, or even entire relationships. they breakup and they forget.
They move on like they would have changed brand of cereals. I feel I was never able to forget anyone I've been whit because each person had their own specific qualities.
You can never replace anyone what is lost is lost.
I see in them little details, so specific to each of them, that move me and that I miss and will always miss.
You can never replace anyone, because everyone is made of such beautiful, specific details.
Profile Image for vie.
54 reviews29 followers
August 8, 2007
daydream delusion
limousine eyelash
oh baby with your pretty face
drop a tear in wineglass
look at those big eyes
see what it means to me
sweetcakes and milkshakes

im delusion angel
im fantasy parade

i want you to know what i think
dont want you to guess anymore
you have no idea where i came from
you have no idea where we're going

lodged in life, like branches in the river
flowing downstream caught in the current

i carry you, you carry me
that's how it could be

dont you know me
dont you know me by now..


jesse and celine, happy never after >:D<



Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,068 followers
May 4, 2016
پیش از طلوع و پیش از غروب، دوگانه‌ای‌ست درباره‌ی انسان و عواطفش و به صورتِ جزیی‌تر پایداری یا ناپایداری روابط بینِ انسان‌ها. در قسمت اوّلِ این دو گانه ما با دو جوان آشنا می‌شویم که سرشارند از احساس، از عاطفه و هنوز به عشق و حُرمت آن اعتقاد دارند و تنها چند ساعت فرصت دارند تا با یکدیگر باشند. علائق و دلمشغولی‌های مشترک خویش را بیابند. (حضور) یکدیگر را درک کنند تا از هم (شناخت)ی به دست بیاورند؛ بل‌که این (حضور) بتواند، باعث شود تا آن دو مابقی عمر خویش را به دنبال شخص دیگری نگردند و باور کنند این دیگری همانی‌ست که به دنبالش بوده‌اند و باید باشد همانی‌ست که حضورش می‌تواند رنگِ دیگری به زندگی‌شان بدهد. لحظه‌ها را سرشار کند و هنگام بیان نام یکدیگر دهانشان عطرِ خوشِ آشنایی به خود بگیرد

امّا واقعاً (آشنا) شدن با یکدیگر و در کنار هم بودن و با یکدیگر زمان را سپری کردن باعث می‌شود تا ما به (شناخت) از طرف مقابل برسیم؟ این تصوری‌ست که اغلب ما انسان‌ها داریم که وقتی در کنار هم هست��م و زمانی را هر چند طولانی با یکدیگر سپری می‌کنیم، از طرف مقابلمان دارای یک (شناخت) می‌شویم. این صرفاً یک (تصور) است. واقعیت این است که ما از خویشتن شناختِ کافی و وافی نداریم، پس چگونه می‌توان از دیگری به شناختی کامل برسیم؟ ما از طرف مقابلمان صرفاً یک (تصویر) می‌سازیم. یک (رویا). تصویری که دوست داریم باشد. تصویری که خود از آن تهی هستیم. و این تصویر را بسیار دوست داریم. این‌جاست که وقتی آن‌چه را در یک رابطه می‌خواهیم و به دست نمی‌آوریم پناه می‌بریم به عالم رویا. می‌آییم به آن رابطه از جهات مختلف نگاه می‌کنیم چون باور واقعیّت سخت است و برای سرپیچی از آن هر کس بنا به شخصیّت خویش دست به عملی می‌زند. (جسی) فیلم یا داستان ما وقتی معشوقه‌اش بر سر میعادگاه حاضر نمی‌شود نُه سال از عمر خویش را صرف نوشتن می‌کند. از یار می‌نویسد. از عطر خوشِ یار و (حضور خلوت اُنس). و وقتی (سلین) علّت را جویا می‌شود، پاسخِ (جسی) این است: " بعد از نیامدن تو، بعد از تنها ماندنم، زندگی‌ام به یک سقوط تبدیل شد" و تمامِ جانِ کلام همین جمله است. (جسی) در (پیش از غروب) تبدیل به آدم دیگری می‌شود. (تنهایی) را احساس می‌کند. با ذره ذره‌ی وجودش احساس می‌کند و برای پُر کردن این تنهایی و برای احتمال دیدار یار، نه سالِ تمام، یک شبِ با هم بودن را می‌نویسد. از معشوق می‌نویسد و عطر خوش وصالِ او

در (پیش از غروب) نیز (سلین) لب به اعتراف می‌گشاید: " احساس می‌کنم هیچ وقت نمی‌تونم آدمایی که باهاشون بودم رو فراموش کنم، چون هر آدمی ویژگی‌های خاصِ خودش رو داره و هیچ وقت نمی‌تونی آدمی رو با آدم دیگه‌ای عوض کنی... چون هر آدمی جزئیات زیبای مخصوصِ به خودش رو داره ". (سلین) در طول این نه سال مشغول زندگی شده. سعی کرده آن شب را فراموش کند و یا حداقل به دورترین نقطه‌ی خاطرش بسپارد امّا " تا وقتی کتابِ لعنتیِ تو رو نخونده بودم حالم خوب بود – اون موقع همه چیز به هم ریخت. یادم افتاد چقدر رمانتیک بودم، چقدر به همه چیز اُمید داشتم... به نظر می‌رسه تما احساس‌های عاشقانه‌م رو اون شب جا گذاشتم و دیگه نتونستم تا امروز همچین احساسی به دست بیارم. یه جورایی اون شب، هر چی داشتم ازم گرفت. احساسم رو بهت دادم و تو با خودت بُردیش". (سلینِ) داستان ما نیز (دُچار) تنهایی شده.

تکرار می‌کنم: ( دُچار تنهایی شده). این‌جاست که با تمام هوش، زیرکی و ذکاوتِ زنانگی‌ش، (جسی) را به منزلش مهمان می‌کند، چایِ بابونه برایش مهیا می‌کند، ترانه‌ای برایش می‌خواند و تقلید (نینا سیمون) را می‌کند. تا این آخرین لحظات برای هر دو جاودانه شود. تا اگر قرار است این آخرین دیدار باشد، زیباترین وداع باشد و این‌جاست که (جسی) می‌داند از ساعت پروازش عقب مانده است و آخرین مونولوگِ این دوگانه از زبان (سلین) بیان می‌شود: " هی، تو عزیزم، پروازت دیر می‌شه". و (جسی) دیگر نمی‌خواهد این نه سال بی‌خبری، تنهایی و خَلا ادامه پیدا کند و می‌خندد و چه زیبا می‌خندد و (پیش از غروب) با موسیقی و صدای (نینا سیمون) فِید می‌شود
پیش از طلوع و پیش از غروب چه در قالب فیلمنامه و چه در قالب فیلم ساخته شده از آن، دارای تفکر و نگرش عمیقی‌ست به انسان و تنهایی. تنهایی. تنهایی عریان. و خواننده و بیننده بعد از خواندن و دیدن این فیلم احساس می‌کند که به زندگی‌اش، به لحظاتش، به جان و هستی‌اش چیزی اضافه شده؛ چیزی ناب و غیر قابل جایگزین
Profile Image for Neha Gupta.
Author 1 book187 followers
May 2, 2011
Have you ever taken a journey alone? Have you felt the thrill of meeting someone on a journey? When you take a seat in the train/ bus and wander who would come and sit next to you? Will it be someone you can talk to? Do you still remember that conversation you had with a young stranger on the journey somewhere. You forget the face, you forget the journey but you never forget the conversation... It is like you are living a moment only to create beautiful memories for the future... this is THE premise of this movie and the book version of screenplay.

How weird is it that when you read a book you wonder how the movie will be and when you see a movie you wonder how it would have been if it was a book. In latter though you don’t wonder too much because the characters and places already resemble that of a movie. Very frankly this is the first time that I have enjoyed both the book and the movie so much.

It is an age old concept of two strangers meeting in a strange place and falling for each other, but this movie/ book provides a new meaning to it. The first part does not end usual with boy chasing girl on a running train and them getting together, neither the second part. Both parts are about the time they spend with each other before sunrise and before sunset. Are love and romance different, or are they same? If we love someone do we need to romance them or vice versa... When do you know that you are attracted to someone? When does this attraction turn into love? Sometimes spending some beautiful moments together is what you remember the most in your entire life lived. How one night changes your entire life and how you end up meeting the most strange but most cherished people in most unexpected circumstances. Is it what they call being open to life?

They are lovers in their own right - they play, they tease, they share, they emote, they foreplay, they argue, they debate, they discuss, they ask, they answer, they tell, they lie, they confess, they desire, they get, they give, they hold, they leave, they stay, they come back, they keep, they remember, they move, they walk, they lie, they journey, they laugh, they cherish, they wander and they romance. I only learnt one thing - love is survival but romance is living... some people can live their life in love and some only need a lil romance to live it... but the best part of the book were the conversations between these two strangers. It tells a lot about them and hides enough to keep the other person wanting more. Like they say!!

Love is like this escape for people who haven’t learned to be alone or to make something of themselves. People think love is this unselfish or totally giving thing. But if you think about it, there’s probably nothing more selfish.
Profile Image for Hesam.
156 reviews58 followers
October 15, 2021
شاهکار ابدی مثلث لینکلیتر ، هاوک و دلپی و از برترین فیلمنامه هایی ( به همراه "پیش از نیمه شب ") در مورد روابط بین زن و مرد.
Profile Image for Tarini Chandrashekhar.
24 reviews12 followers
November 13, 2020
Spaced roughly ten years apart, these films were essentially my foray into Linklater's films, and eventually, after 10-12 watches, I was able to appreciate the excellence of both. As an avid conversationalist myself, the internal logic of the screenplays, which wasn't apparent to me on watching, has been made abundantly clear by reading this. At the outset, it seems like a movie, driven solely by dialogue, but when you've had conversations in your life that lead to true connection with a fellow human being, you really do understand the romance in the movie. By the nature of the dialogue, it's not a romantic conversation through and through; it's in fact the conversation about the things one deeply feels about in life, in fact, the kind of conversations it's possible only to have with a stranger, who knows nothing of where you come from and empathizes solely to connect, without any purpose or goal. This is a tribute to the human endeavor to truly experience empathy.
Profile Image for Yasmine Mohamed.
179 reviews24 followers
January 21, 2021

"Our life just like sunrise and sunset we appear and we disappear and we are so important to some, but, we are just passing through"


نعم تمر بنا الحياة أو ربما نمر بها نحن وما بين الوصول والرحيل يبقى أملنا في مرور يبقى أثره.

20210120-231639


"I really like it. it's romantic , i usually don't like that but it's well written"


Before sunrise

جيسي وسيلين قصتهما أسرتني منذ البداية غريبان تتقاطع رحلتهما على متن قطار ما بين نظرة عابرة وإبتسامة فاتنة وحديث ينساب تنطلق في هدوء جمال البدايات.

tumblr-inline-o1zoe5f-FQ71ta7ve7-500

فجيسي الكاتب يتعافى من تلاشي حب قديم وسيلين طالبة السوربون ذات الأحلام الكبيرة لا يضيعان سحر اللحظة ويقرران أن تمدد قدر ما يستطيعان فيقضيان في فيينا سويعات يبقى لطفها ذات أثر يبقى مطبوعا في ذاكرتهما وقلبهما للأبد.

يمتد لقائهما حتى شروق اليوم التالي حتى تحين موعد طائرة جيسي المحلقة به نحو الولايات المتحدة الأمريكية وموعد قطار سيلين المتجه بها نحو فرنسا فهما شخصان يفصل بينهما محيط وقارتان ولكنهما يتفقا أنهما رغم المسافات والظروف أن يتقابلا بعد ستة أشهر في فيينا مرة أخرى وربما حينها يتأكدان أن لحظتهما التي سرقاها من الزمن هي ما سيربطهما للأبد.

Before sunset

تمر تسعة أعوام وتتقاطع رحلتهما مرة أخرى هذه المرة في باريس في أثناء الرحلة الترويجية لكتاب جيسي الرومانسي المقتبس من لقائه بسيلين.
tumblr-m02ci6gh5-Q1qf9ed2o1-500
الآن بعد دخولهما معترك الحياة والعلاقات يتضح تأثير نضج شخصيتهما على لقائهما الثاني.

فجيسي الكاتب المتحقق ذو الشهرة الحديثة وسيلين المهتمة بالبيئة وقضاياها وأهتممها بتغيير ما تستطيع تغييره يحول لقائهما إلى سجال واقعي ناضج.


"Am i improving?
Am i getting worse?
When i was younger i was healthier but i was wracked with insecurtiy but now i am older my problems are deeper, but i am more equipped to handle them"


تسعة أعوام تزوج فيهم جيسي فقط لإيمانه بأهمية الإلتزام ولأنه كان سيصبح أبا وسيلين بعد كسر قلبها العديد من المرات تلاشت أحلامها الرومانسية وإيمانها بوجود الحب.

تجدد حنينهما لما شعرا به من رابط في تلك ��لسويعات القليلة قبل غروب الشمس حيث ستحلق رحلة جيسي نحو بيته الخالي من البهجة والحب.

ولكن يقرر الثنائي أن تلك السنوات التسع التي فرقتهما فيها الدروب قد أثبتت لهما أن ما جمعهما يوما قلما يتكرر وأنه قد حان الوقت ليجمعهما درب واحد.

20210121-002310


Before midnight

تسع سنوات اخرى تمر بهما وهما سائران في دربهما تسللت الرتابة إلى حبهما وتعصف بهما أزمات منتصف العمر ومسؤليات العمل ويطغى على حياتهما دورهما كوالدان.

20210121-003534

كان هذا السيناريو الثالث هو الأصدق والأقرب إلى قلبي فهنا كان إمتحان حبهما الحقيقي.

إمتحان يتطلب الكثير من الود والتفهم والتضحية وهذا الشيء الأخر الذي يبقى بعد زوال سحر البدايات وانطفاء الإنبهار والشغف.
Before-Midnight

ألم تمر بنا جميعا لحظة لو عاد بنا الزمان سنفعل كجيسي الذي بكل صدق سيعيد إقناع سيلين بمغادرة القطار معه أو ستثقل علينا الحياة والعمل والأطفال والشريك فنصب جام غضبنا على تلك اللحظة ونتسأل كسيلين هل كان حريا بها أن تغادر هذا القطار؟

Before-Midnight

لقد مضى بنا قطار العمر الذي مهما حاولنا جاهدين تخيل سيناريوهات اخرى كانت ستتخذها حياتنا لو لم نتوقف في محطة معينة فسيبقى قطارنا ماضيا بنا وكل ما نستطيعه هو الترقب بأمل وصولنا للمحطة التالية ولا نملك سوى المضي قدما مع من يختارون البقاء معنا منذ شروق شمسنا لغروبها لمنتصف ليل عمرنا رغم صعوبات الطريق.

20210120-232100

كانت هذه أولى قراءاتي السيناريوهية ولكن بالتأكيد لن تكون الأخيرة ❤
Profile Image for TJiao Kang.
2 reviews13 followers
April 22, 2014
The philosopher words:

"I believe if there's any kind of God it wouldn't be in any of us, not you or me but just this little space in between. If there's any kind of magic in this world it must be in the attempt of understanding someone sharing something. I know, it's almost impossible to succeed but who cares really? The answer must be in the attempt." --celine
Profile Image for Sara Khosravi.
73 reviews18 followers
March 27, 2020
طي چند سال گذشته فيلماي خوبي ديدم،فيلماي فوق العاده كه هركدومش كلي درس بهم داده،كلي هيجان زده م كرده و حتي تو شرايط بد روحي باعث شده قوي شم و حالم خوب شه.
اما... فقط يك فيلم هست كه ده ها بار ديدمش،هنوزم ميتونه شگفت زده م كنه و به طرز عجيب غريبي حالمو خوب كنه.


+سلينِ عزيزم،من ديگه پونزده ساله نيستم اما هنوزم مطمئنم تو شبيه ترين ادم دنيايي به من!
Profile Image for thatszineb.
35 reviews31 followers
February 13, 2022
Nothing to say. I loved the movies enough to want to annotate them and therefore, got the screenplays. Absolute masterpieces and from now on, my therapy is annotating the screenplays of my favorite movies.
Profile Image for Milad Rami.
155 reviews22 followers
December 8, 2023
خاطرات چیز خوبیه اگه بابتش نخوای درگیر گذشته بشی.
- پیش از غروب

چندین بار فیلم ها رو دیدم و خیلی دوستشون دارم. این دو فیلمنامه هم همون حس رو منتقل کرد و لذت بردم.
Profile Image for Phoebe.
64 reviews645 followers
June 6, 2024
I watched the film adaptations before reading the screenplay and it’s exactly the same as the films (as expected). I think theres an inexplicable beauty jn written dialogues, hence i enjoyed it even though i knew the entire narrative.
Profile Image for Minh Nhân Nguyễn.
173 reviews308 followers
June 9, 2017
5 sao

Update status không cho viết dài, thôi thì mình viết review cho từng phần vậy :).

Vậy là đã xong phần Before Sunrise. Dù phim đã xem lâu lắm rồi và chỉ xem 1 lần thôi nhưng nó vẫn để lại ấn tượng hết sức sâu đậm với mình. Khi đọc cuốn sách này, từng hình ảnh của phim lại hiện về rõ nét như lúc mới xem. Đây sẽ luôn là bộ phim tình cảm lãng mạn, sâu sắc và tinh tế nhất của phương Tây mà mình từng xem. Cuốn này chủ yếu là lời thoại giữa các nhân vật, phần bối cảnh, thời gian thỉnh thoảng được giới thiệu sơ lược nhằm hỗ trợ câu chuyện chứ không quá rườm rà chi tiết. Và nếu ai đã xem phim thì sẽ hiểu vì sao có thể nói cuốn kịch bản phim này rất gần gũi với nguyên tác phim. Vì hầu hết toàn bộ phim chỉ là cuộc đối thoại giữa hai nhân vật chính với nhau. Bao nhiêu tinh túy, đặc sắc của bộ phim đều nằm trong những đối thoại đó, giờ được trình bày trọn vẹn trong cuốn sách này. Sách đọc rất nhanh và dễ hiểu, nếu không vì đang bận nhiều việc thì mình cũng không kéo dài việc đọc nó đến vậy. Trước đây mình thích rất nhiều bộ phim nhưng khác với sách, mình không có cảm giác có thể nắm giữ thứ mình thích trong tay được, dù là có mua đĩa phim gốc nhưng cũng sẽ không giữ được lâu. Nay phát hiện ra với những cuốn kịch bản phim n��y thì mong muốn của mình đã phần nào toại nguyện :). Giờ cũng chỉ mới xong nửa cuốn sách thôi, nhưng tạm ngưng một thời gian đã. Phần còn lại, Before Sunset, phần mà mình thích còn hơn cả phần trước nữa, một lúc nào đó sẽ lại tiếp tục ^_^.
Profile Image for Dieu-Hoa Nguyen.
62 reviews6 followers
Read
August 6, 2017
Đó là câu chuyện
về 2 người gặp nhau trên tàu,
dành cho nhau vài tiếng của tuổi trẻ vô đinh. Cho đến nhiều năm sau gặp lại
họ biết rằng
tất cả sự lãng mạn của mình
đã đóng băng vào vài tiếng ngắn ngủi đó.
Profile Image for Rush.
4 reviews
March 1, 2016
well,
fiest Of all , i think that this is one of the best stories i`ve ever Read
The first thing that i noticed is their eye language ,
Like, what happend in vienna has already changed their Life upside down..
You could see this tear that almost drop from their eyes, cause they feel ma..mad because they had to wait.
Only 9 years ,could make this night worth to remember.
For so long time i was telling people to watch this movie , but i ended Up with nothing..
Until My sister saw it.
what she said to me ,that she had never felt this Spontaneity In any other movie .
she felt Like there were a camera hiding from them..and they didin`t notice it .
it`s a normal story "simplest one " with so Much feelings..and love.
jesse And celine , had this amazing night ..and day , and they still waiting to give Up their plans..
till they find what they had already lost in vienna .
Profile Image for Nazanina Mz.
8 reviews15 followers
October 2, 2020
جسی: چرا فکر میکنی لازمه یه رابطه تا ابد ادامه داشته باشه و اگه اینطوری نباشه همه‌چیز خراب شده؟
سلین: ولی برای بعضی آدم‌ها خداحافظی واقعی وجود نداره. فکر می‌کنم اگه یه رابطه‌ی پرمعنا با آدم دیگه‌ای داشته باشی، اونا تا ابد با تو می‌مونن. ما همگی یه‌جوری بخشی از همدیگه هستیم.

سلین: دلم برای آدم‌هایی که باهاشون بودم تنگ میشه؛ انگاری همه‌ش درگیر خرده‌ریزای رابطه‌م. شاید دیوونه باشم؛ اما من توشون جزئیات کوچیکی میدیدم که خاص هرکدومشون بود و همین منو خوشحال میکرد؛ چون هر آدمی جزئیات زیبای مخصوص به خودش رو داره.
مکث.
هیچوقت یادم نمیره موقع رفتنت نور خورشید دم صبح افتاده بود روی صورتت و ریشت رو یه‌کم قرمز کرده بود. دلم برای اون لحظه تنگ شده. اَه، واقعا دیوونه‌م.
Profile Image for Mohamed.
432 reviews232 followers
May 2, 2019
هذا هو الجزء الأول من ثلاثية هي في رأيي من أجمل الافلام الرومانسية التي شاهدتها

تدور الأحداث في فيينا حيث يلتقي كاتب أمريكي شاب بمحض الصدفة بفتاة فرنسية في قطار
يحدث بينها نوع من الانجذاب
يقضيان طوال الليل يتبادلان الحديث ويتجولان في أرجاء العاصمة النمساوية
يقع كل منها في حب صاحبه
يرجع كل منها إلى بلدة دون أن يتبادلا أرقام التليفونانت أو العناوين
على وعد بالرجوع للالتقاء في نفس المكان في يوم محدد بعد عدة أشهر
ليختبرا القدر إن كان سيوفقان في الإلتقاء مرة أخرى أم لا

Profile Image for Sabrina Ye.
328 reviews218 followers
July 27, 2020
ALL THE STARS ❤️❤️❤️❤️❤️

I want to kiss this screenplay so much dispite how silly I'd look like because those words are just too beautiful ugh 😭😍


Profile Image for Shafira Indika.
278 reviews185 followers
June 23, 2022
Baguus! Belum nonton filmnya sih HEHE jadi ga begitu kebayang (abis ini berencana nonton karena kebetulan ada di netflix). Mungkin karena belum nonton juga kali yaa aku merasa di beberapa bagian agak flat gituudeeh. Tapi aku sangat suka interaksi Jesse & Celine dimana mereka ngomongin apa aja (+ deep talk juga). Dialognya juga ditulis dengan kalimat yang cantikk jadinya banyak yang quotable gituudehh.

4.45/5🤩
Profile Image for ines.
50 reviews1 follower
May 6, 2023
these films make me so happy yet so miserable
Profile Image for Rana Heshmati.
588 reviews850 followers
June 30, 2016
"چون هیچ وقت نمیتونم از این طور چیزا بگذرم... (انگشت هایش را به همدیگر فشار می دهد) آدما تو یه رابطه قرار می گیرن، بعدش از هم جدا می شن و همه چیزو فراموش می کنن، طوری از کنار هم می گذرن انگار دارن مارک مواد خوراکی شونو عوض می کنن. احساس می کنم هیچ وقت نمی تونم آدمایی که باهاشون بودم رو فراموش کنم، چون هر آدمی ویژگی های خاص خودشو داره و هیچ وقت نمی تونی آدمی رو با آدم دیگه ای عوض کنی. هر چیزی که از دست رفته، از دست رفته. هر رابطه ای وقتی تموم می شه بهم ضربه می زنه. هیچ وقت جای ضربه ش خوب نمی شه. به خاطر همین خیلی مراقبم که درگیر رابطه نشم، چون منو خیلی آزار می ده.. دلم برای آدمایی که باهاشون بودم تنگ میشه. انگاری همه ش درگیر خورده ریزای رابطه م. شاید دیوونه باشم. وقتی دختربچه بودم مادر بهم می گفت مدرسه م دیر میشه، یه بار از راه خونه تا مدرسه رو دنبالم کرد تا ببینه چرا دیر می کنم. من همه ش حواسم به بلوطایی بود که از درختا پایین می افتادن و تو خیابون قل می خوردن، یا نگام به مورچه هایی بود که از وسط جاده رد می شدن، به برگا نگاه می کردم چطور سایه ی خودشونو رو تنه ی درختا انداختن - همه ش حواسم به چیزای کوچیک بود. من توشون جزئیات کوچیکی می دیدم که خاص هرکدومشون بود، همین منو خوشحال می کرد، اینا اون چیزایی که دلم براشون تنگ میشه، همیشه دلم براشون تنگ میشه. هیچ وقت نمی شه آدمی رو جایگزین آدم دیگه ای کرد چون هر آدمی جزئیات زیبای مخصوص به خودش رو داره.
(مکث)
هیچ وقت یادم نمی ره موقع رفتنت نور خورشید دم صبح افتاده بود روی صورتت و ریشت رو یه کم قرمز کرده بود. دلم برای اون لحظه تنگ شده. اه، واقعا دیوونه م."

-----

" و حالا لابد می شود گفت در هر کلمه ای که به زبان می آید، کلمه ی دیگری پنهان است. پس می شود آسمان و زمین را به هم بافت و همه چی را به همه چی ربط داد و دست آخر آن "رازِ مگو"، آن کلمه ی به زبان نیاورده را به دیگری فهماند."
محسن آزرم
-----

"عزیزم، از هواپیما جا می مانی.
می دانم."

-----

"بگذار آسمان تو صاف باشد. بگذار لبخند نمکین تو روشن و فارغ البال باشد، بگذار به خاطر لذت و سعادتی که تو به قلب تنها و سپاس گزار دیگری بخشیدی، فرخنده باشی. خدای من! لحظه ی لذت کامل! مگر این حتا برای سراسر زندگی آدمی کم است؟"
فئودور داستایوفسکی
Profile Image for Joshua.
237 reviews152 followers
January 24, 2008
I have always been fascinated by films. The ability to show a story in motion is just to much to resist. While I have studied and watched many films throughout my life, not many have touched me like these two films. The subtle nuances of lost and found love in these films have had a deep and lasting impact on my creativity. When I heard that the two screenplays where being released together, I quickly set out to buy them and have read them over and over, seeing the scenes and body language from the films in my mind as I went though the words. I won't go into a movie dissertation since this is a book review site, but I just wanted to recommend these two screenplays and films to anyone who is at all interested in films and writing.
Profile Image for Mojo Shivers.
395 reviews6 followers
August 31, 2020
These two films are in my top 5 favorite films and I’m trying to improve my screenwriting technique so this seemed a natural book to get acquainted with. I love the dialogue-intensive nature of the stories, especially the second film which happens in close to real time. They do a lot with the arcs the two leads go through without actually having much happen action-wise other than walking around. It’s very economical the way they have to sell the words in order to protest a subtle transformation that builds as the story moves along. The screenplays reinforce this as there is very little stage direction at all to pivot the emotional choices the characters make.

Very well done.
Profile Image for Ghost of the Library.
358 reviews67 followers
June 21, 2022
How do I love thee Before movies? Let me count the ways.....impossible, this would be one very long review!
I love these movies for a miriad of reasons, suffice to say I watch them once a year and Sunset was the main reason why I wanted to visit Paris (sorry Mona Lisa!).
The scripts are absolute perfection so it was like being reunited with a long lost friend when I found this online...and even more serindipitous was to realize, when my copy arrived, that it had come from Paris, from Shakespeare's itself ....so to whoever it was that bought it there and brought it accross the ocean, a huuuge thank you for making this little ghostly bookworm very very happy :)
Review will follow once I can organize my ramblings properly.
Profile Image for Ioa .
72 reviews19 followers
January 16, 2021
These are two of my favourite movies... Reading the scripts to them is like heaven... Only love for this! Thank God I can have it on my bookshelf now <3
Profile Image for Zoë Gavin.
95 reviews
July 8, 2024
although I just watched the movie I couldn’t help myself…… tying to make sense of my own predicament
Displaying 1 - 30 of 300 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.