میعاد's Reviews > گرسنگی؛ سرگذشت بدن
گرسنگی؛ سرگذشت بدن (من)
by
by
دوازدهساله که بودم، تعدادى پسر که اهداف خطرناک مردها را در سر میپروراندند به من تجاوز کردند؛ اتفاق هولناکی بود، زندگیام را دگرگون کرد. پیش از آن، خام بودم، آفتابمهتابندیده بودم. باور داشتم آدمها ذاتاً خوب هستند و لزوماً فروتن. باایمان بودم و به خدا اعتقاد داشتم. و بعد دیگر نداشتم. شکسته بودم. دگرگون شده بودم. هرگز متوجه نخواهم شد اگر دختر درون جنگل نمیشدم چه کسی میشدم. آن پسرها دختری را که بودم کُشتند، ولی جانم را نگرفتند. آنها تفنگی را روی شقیقهام یا چاقویی را روی گلویم نگذاشتند و تهدیدم نکردند. من نجات یافتم. به خودم یاد دادم شکرگزار نجاتیافتنم باشم حتی اگر خیلی شبیه به نجاتیافتن نبود.
من از درون خالى شده بودم. مصمم بودم خلأ را پُر كنم، و غذا چيزى بود كه با آن پيرامون بخشِ كوچكى كه از من باقى مانده بود سپر ساختم. خوردم و خوردم و خوردم به اميد اينكه اگر خودم را گُنده كنم، بدنم در امان خواهد بود. دخترى را كه روزگارى بودم به خاك سپردم چون غرق در مشكلات گوناگون بود. كوشيدم تمام خاطراتش را پاك كنم، ولى آن دختر هنوز هست؛ در یک جایی هست.... هنوز کوچک و وحشتزده و خجالتزده است، و شاید دارم مینویسم که بازگردم پيش او، میکوشم تا هر چه را که لازم بوده بشنود برایش بگویم.
گرسنگی | رکسان گی| میعاد بانکی | نشر سخن
من از درون خالى شده بودم. مصمم بودم خلأ را پُر كنم، و غذا چيزى بود كه با آن پيرامون بخشِ كوچكى كه از من باقى مانده بود سپر ساختم. خوردم و خوردم و خوردم به اميد اينكه اگر خودم را گُنده كنم، بدنم در امان خواهد بود. دخترى را كه روزگارى بودم به خاك سپردم چون غرق در مشكلات گوناگون بود. كوشيدم تمام خاطراتش را پاك كنم، ولى آن دختر هنوز هست؛ در یک جایی هست.... هنوز کوچک و وحشتزده و خجالتزده است، و شاید دارم مینویسم که بازگردم پيش او، میکوشم تا هر چه را که لازم بوده بشنود برایش بگویم.
گرسنگی | رکسان گی| میعاد بانکی | نشر سخن
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
گرسنگی؛ سرگذشت بدن.
Sign In »
Reading Progress
September 21, 2018
– Shelved
September 21, 2018
– Shelved as:
ترجمه-هام
Started Reading
September 22, 2018
–
Finished Reading
Comments Showing 1-14 of 14 (14 new)
date
newest »
message 1:
by
Mahya
(new)
-
added it
Oct 02, 2018 12:47AM
منتظر چاپش هستیم
reply
|
flag
این کتابو نشر چترنگ ترجمه کرده. شما هم ترجمه کردید؟ من شنیدم ترجمه نشر چترنگ سانسور زیاد داشته. ترجمه شما هم سانسور داره؟
Annahita_Bn wrote: "هر موقع چاپ شد، لطفا همين جا اعلام كنين. ممنون 🙏🏼 و خسته نباشيد بابت ترجمه ...📘📝"
چند روزی هست چاپ شده🌺
چند روزی هست چاپ شده🌺
Fateme wrote: "میشه بگین که کلیت داستان درباره چیه؟!"
سرگذشت نویسندهس که در دوازدهسالگی پسری که باهاش دوست بوده و دوستاش بهش تجاوز میکنن و بعدش از ترس به خانوادهش نمی گه و فقط غذا میخوره که گنده شه تا بهش نزدیک نشن
سرگذشت نویسندهس که در دوازدهسالگی پسری که باهاش دوست بوده و دوستاش بهش تجاوز میکنن و بعدش از ترس به خانوادهش نمی گه و فقط غذا میخوره که گنده شه تا بهش نزدیک نشن
Zohre wrote: "این کتابو نشر چترنگ ترجمه کرده. شما هم ترجمه کردید؟ من شنیدم ترجمه نشر چترنگ سانسور زیاد داشته. ترجمه شما هم سانسور داره؟"
بله، من ترجمهٔ چترنگ رو ندیدم اما مال من حذفیات خاصی نداره
بله، من ترجمهٔ چترنگ رو ندیدم اما مال من حذفیات خاصی نداره