Mostafa Alipour's Reviews > بین‌القصرین

بین‌القصرین by Naguib Mahfouz
Rate this book
Clear rating

by
98407142
's review

it was amazing
bookshelves: fiction

سه‌گانه قاهره - پارت اول: پدرسالار
بین‌القصرین - قصرالشوق - سکریه

مقدمه
این مجموعه روایتگر خانواده سید احمد عبدالجواد هست و شروع داستان با روزهای پایانی جنگ جهانی اول مصادف شده. مصر هم به عنوان بخشی از امپراطوری شکست خورده عثمانی حالا به جولان‌گاه نیروهای متفق بخصوص بریتانیا تبدیل شده و زندگی مردم از روال سابق فاصله‌ی قابل توجهی گرفته. مردم هم یکصدا شدند تا زیر بار قیمومیت دولت های اروپایی و بریتانیا نباشند.
محفوظ با روایت از درون این خانواده که کاملا متفاوت با بیرونش هست جامعه‌ی متحجر و پایبند به سنت های متعدد مصر رو به خوبی ترسیم کرده. سنت هایی که قرار هست در دو جلد بعدی موازی با گذر زمان دچار تحول بشن و جاشون رو به کورسویی از مدرنیته بدن.

ادبیات خاورمیانه برای ما فارسی زبان‌ها جایگاه نازلی داره و در حاشیه است. دلایل متعدد و قابل بحثی هم داره. از طرفی مشکل دیرینه ما با عرب زبان‌ها بعد از قادسیه و ورود اجباری اسلام و جنگ سالهای قبل با عراق و مشکلات همین اواخر با داعش و سوریه و فلسطین مواردی هست که باعث شکل گیری دیدگاه نامناسبی در میان ما ایرانی‌ها شده که بدون اطلاعات قابل اتکایی تمام تولیدات این کشورها رو دور می‌ریزیم. درصورتی که اگر دنبال اشتراک و تجربه‌های زیسته‌ی مشابه می‌گردیم باید همین حوالی پیدا کنیم. البته با برسی اجمالی من اعراب کشور هایی مثل عراق مردم کشور مصر رو برخلاف تشابه زبانی عرب نمی‌دونند! خلاصه که این مشکل خودبرتر بینی منحصر به ما ایرانی‌ها نیست.
در سالهای اخیر جریان تازه‌ای از توجه به ادبیات عرب شکل گرفته و آثار مهم و مشهوری به فارسی منتشر شده. در این بین احتمالا پر افتخارترین ادیب عرب نجیب محفوظ هست و اغلب جوایز مهم این عرصه رو کسب کرده که بدون شک نوبل ادبی درخشان‌ترین افتخار بین اونهاست. نویسنده‌ای که در گذشته بخاطر ترجمه‌های نامناسب و پر اشتباه از آثارش در ایران جایگاهی بسیار نازل‌تر از حقش رو اشغال کرده بود. در مورد همین رمان حداقل که قبل از این ترجمه های دیگری داشت مترجم عنوان رو که اسم خاص هست به اشتباه برگردان کرده به فارسی-گذر قصر و از قصر تا قصر-در صورتی که این عنوان نام یکی از محله‌های قاهره است مثل دو عنوان بعدی.
ترجمه درخشان مرعشی‌پور از این سه‌گانه که در قواره جایگاهش بود باعث تغییر کاملا مثبت دیدگاه خوانندگان به محفوظ شد.
محفوظ جلودار جریان جدیدی بود و بعد از هزارویک شب نگاه هارو مجدد به ادبیات عرب معطوف کرد. احتمالا تاریخ این جریان به دو بخش قبل و بعد از محفوظ تقسیم می‌شه.

خلاصه داستان
همینطور که گفتم داستان حول یک خانواده شکل گرفته. سید احمد عبدالجواد پدر تاجر و دکان‌دار که در طول روز به کارش مشغول هست و بعد از اون هم درگیر دیدار با معشوقه‌های متعددش و عیش‌ونوش و میگساری تا نیمه‌شب هست. پدر مصداق بارز دورویی و دوگانگی شخصیت است. در داخل خانه و کنار خانواده پایبند به سنت‌ها و اصول دین اسلام و خارج از خانه افراط در شرب حرام و روابط با زنان نامحرم. اون از تمام آزادی های فردی و اجتماعی برخوردار هست و بقیه‌ی اعضای خانواده رو از این حق محروم کرده. اون در قدرت مطلق به تمام اعضای خانواده احاطه پیدا کرده و هیچ‌کدوم از اونها اختیاری از خودشون ندارند و بالاجبار مطیع او هستند. در واقع اعضای خانواده چاره‌ای جز اطاعت برای دوری از خشم پدر ندارند. در اندک موارد نافرمانی هم دست به دامن دروغ های مصلحتی می‌شوند تا از بحران به سلامت عبور کنند. خانم‌های خانه متشکل از امینه، مادر و خدیجه و عایشه دختران به‌طور کلی حق خروج از خانه رو ندارند و در انزوای کامل هستند-در حدی که امینه سالها در آرزوی زیارت مسجدی نزدیک خانه می‌سوزه و حتی اجازه زیارت یک مکان مقدس رو نداره. شناخت اونها از جهان بیرون به گفته‌ها و تعاریف آقایون که روز رو خارج از خانه سپری می‌کنند محدود شده. پدر فرمانروای مطلق خانواده است و امینه و فرزندان فرمان‌برداران بی چون و چرای اون.
امینه مادر خانواده طبق انتظار سنگین‌ترین فشار رو در خانواده تحمل می‌کنه. فشاری که اغلب خیلی بیشتر از حد توانش هست اما سالها زندگی در این شرایط اون رو عادت داده. بخش زیادی از این فشار به‌دلیل فداکاری و سپربلای فرزندان شدن در مقابل خشم تکراری و بی‌انتهای پدر هست. امینه زخم زبان‌های گاه‌وبی‌گاه همسرش رو به جان میخره تا آرامش بیشتری در حول اونها قرار بگیره. برخلاف همسرش سید رفتار خالصانه‌ای داره و اتفاقا بخاطر ایمان قوی بدون حد و مرز و با تمام توان به افراد خانواده محبت می‌کنه و صداقت‌اش قابل ستایش هست. صداقتی که باعث دوره کوتاهی طردشدن از خانه و فرزندانش می‌شه. در همین حال امینه به عنوان یک مادر ابایی از دروغ برای نجات فرزندانش از خشم پدر نداره.
یاسین فرزند بزرگ خانواده که حاصل ازدواج اول سید و طلاق هست بعد از اطلاع از عیاشی های پدر و یقین از بابت دیدگاهش نسبت به پدر با الگوبرداری از اون در کنار کله‌شقی دست به اعمالی می‌زنه که سالها وسوسه‌اش رو تحمل کرده بود. یاسین نمادی از مشکلات فرزندان بعد از طلاق هست. فرزندی که بعد از طلاق رها شده و جایی برای تخلیه پیدا نکرده.
دختر های خانواده هم فکری جز ازدواج ندارند و چشم به در دوختند تا خواستگار قابل قبولی ازش وارد بشه بلکه از این جهنم و حصر سلطه‌ی پدر و مادر فرار کنند. از طرفی دختر کوچک‌تر که در زیبایی یک سروگردن از خواهر بزرگترش بالاتر هست در حکم مانع بزرگی در مسیر بخت خواهرش روزهارو سپری می‌کنه. چون ازدواج خواهر کوچک‌تر زمانی که دختر بزرگتری در خانه مجرد هست خلاف عرف جامعه است. پس رویاهای این دو خواهر همچنان دوردست هست. خدیجه در انتظار خواستگار و عایشه با صفی از خواستگار در انتظار معجزه بسر می‌برند.
فهمی پسر دوم و دانشجوی حقوق معقول ترین شخصیت داستان هست. شخص متعادل و متعارف جامعه که هم در تلاش برای کسب رضایت والدین هست و هم در تلاش برای زنده‌نگه‌داشتن جایگاه در جامعه و امید به آینده‌ای بهتر از امروز. انتخاب این اسم هم برای اون بی دلیل و تصادفی نیست. اون در درک و فهم از باقی اعضای خانواده جایگاه بالاتری داره.
و اما مهمترین شخصیت داستان که در این بخش کودکی دبستانی هست. کوچک‌ترین عضو و پسر خانواده کمال. انتخاب این اسم هم بی دلیل نیست. این سه‌گانه با تمرکز روی شخصیت کمال ترسیم شده. کمال در جلد های بعدی به بزرگسالی می‌رسه و ما از کودکی با اون همراه می‌شیم تا شناخت درستی از شخصیت‌اش و روند تکامل‌اش پیدا کنیم. کمال در تمام بخش های بین‌القصرین که یک بازه نزدیک به دوسال رو پوشش داده درگیر تناقض های متعددی هست که از بقیه‌ی اعضای خانواده می‌بینه. به عنوان مثال اون که علاقه شدیدی به قرآن و تفسیرش داره وقتی پدرش رو که شخص متدین و دینداری محسوب می‌شه(داخل خانواده البته) با آیات قرآن تطبیق می‌ده متوجه تناقض های فاحشی می‌شه و وقتی این افکار رو با بقیه مطرح می‌کنه با خشم بهش پاسخ میدن، چون باتوجه به اینکه همه به خوبی از این تناقض‌ها باخبرند ولی شخصیت ترسناک پدر جای هیچ شک و انتقادی نداره. در همین مسیر کمال که به نوعی با این افکار تنهاست نویسنده هم درحال شکل دادن به شخصیتش هست.
در خلال این جلد و داستانش با شخصیت های نسبتا محدود این سه‌گانه آشنا می‌شیم و نویسنده با اتفاقات متعدد وجوه مختلفی از اونها به ما نمایش می‌ده.
بخشی از داستان هم معطوف به تحولات سیاسی مصر بعد از پایان جنگ جهانی اول هست. درگیری هایی که منجر به استقلال از عثمانی و بعد از اون از قیمومیت انگلیس شد.

هرطور بخواهی!... مگر کسی می‌تواند خلاف خواسته‌ای تو کاری بکند؟ برای‌ام زن‌می‌گیری و طلاق‌اش می‌دهی. زنده‌ام می‌کنی و جان‌ام را می‌گیری؛ نه تنها من، که خدیجه و عایشه و فهمی و... همه با یک چوب رانده می‌شوند. همه هیچ‌اند. همه چیز تویی... هرگز... هرچیز اندازه‌ای دارد، دیگر بچه حساب‌ام نکن، مردی درست مثل خودت هستم. سرنوشت ام را خودم رقم می‌زنم، یا طلاق‌اش می‌دهم و یا به خانه‌ی فرمانبرداری می‌کشانم‌اش. زینب و محمد عفت و دوستی‌ات با او خاک کفش خود هم به حساب نمی‌آرم...
- هرچه شما بفرمایید، پدر!
کدام زندگی، کدام خانه و کدام پدر؟... تنبیه و ضرب و شتم و پند و اندرز. خودت را شماتت کن، خودت را درست کن، خودت را نصیحت کن. خودت به زبیده و جلیله و ساز و آواز و شعر و شراب چسبیده‌ای و ما را از عذاب آخرت می‌ترسانی؟... بچه نیستم، مرا به خود واگذار و برو خود را باش. عروسی کن. امر بفرمایید، آقا... طلاق بده. امر بفرمایید، آقا... بر پدرت لعنت!...


بررسی عنوان
عنوان این رمان نام یکی از محله های قاهره است که از مناطق با ساکنان ضعیف محسوب می‌شه. خانواده سید احمد هم در این خیابان زندگی می‌کنند و اغلب وقایع در این محله رخ می‌ده-وقایعی که در بین‌القصرین حادث شد. اما این عنوان صرفا اشاره‌گر به مکان نیست و مجاز از دو قصر هست که اعضای خانواده در اون بین در نوسان‌اند و سردرگم. قصر اول سلطه‌ی والدین بر فرزندان و قصر دوم سلطه انگلیس بر تمام مردم مصر.

درون مایه
نجیب محفوظ سالها مشغول تبدیل تاریخ مصر و اسطوره های پر افتخار به داستان های مدرن بود. اما با کسب تجربه کافی در این زمینه مسیر متفاوتی رو در پیش گرفت. دوران جوانی محفوظ مصادف با ترجمه آثار کلاسیک و بعدهم مدرن به عربی بود. جهان عرب که فاقد پشتوانه قوی در زمینه رمان نویسی بود با تقلید از آثار ترجمه شده دست به تولید رمان هایی با سبک مدرن زد که در عین شباهت به اونها تفاوت مهم و بسزایی هم در محتوا داشت. رمان هایی مدرن اما با تمرکز روی سبک زندگی و دغدغه های مردم این نواحی. اعراب بعد از دوران پرشکوه آغاز اسلام حالا جایگاهی در جهان مدرن ندارند اما مصالح و مواد کافی برای تولید رمان های مدرن و جذاب و البته دردناک دارند.
محفوظ در این سه‌گانه در کنار تمرکز روی تحولات سیاسی فضای خفقان‌آور و سنتی مردم کشورش رو به گوش جهان رسوند. خانواده‌هایی که به پدرسالاری خو گرفتند و پایبندی به سنت‌های کهنه جز جدایی ناپذیر زندگی اونهاست. در این زمینه محفوظ با وارد کردن وقایع دردناک و ناراحت کننده سعی در تاثیرگذاری حداکثر روی مخاطب داره. البته که این مورد صرفا یک حقه برای به دام اندازی نیست و مبتنی بر حقیقت جامعه است.
محفوظ با هوشمندی خانواده‌ای رو ترسیم کرده که در جامعه‌ی اون دوران به نوعی غنی و بورژوا محسوب می‌شد تا روی این حقیقت پافشاری کنه که غنای مالی الزامی بر کیفیت تفکر و مدرنیت نیست.
سید احمد که در شهوت سیری ناپذیر هست و درگیر گناه با اینکه در اون جامعه توانایی داشتن چندین همسر رو داشت اما صرفا بخاطر از دست ندادن اموالش و وراث کمتر تک همسر باقی مونده و از این تصمیم به ظاهر برای باتقوا نشون دادن خودش و احترام به همسرش استفاده می‌کنه.
نیمه‌ی دوم رمان چگالی وقایع سیاسی بیشتر می‌شه و درگیری های مردم مصر با انگلیس اوج می‌گیره. برای خواننده فارسی زبان که با این وقایع بیگانه است شاید ادامه دادن داستان از این قسمت سخت و ملال آور بیاد درحالی که سیر وقایع هم سرعت بسیار بیشتری به خودش می‌گیره. اگر با کمی جستجو از تاریخ اون دوران اطلاعات نسبی کسب کنید لذت بیشتری از مطالعه این مجموعه می‌برید.

پ‌ن: خوندن این کتاب فوق‌العاده سخت بود. اتفاقی که اصلا انتظارش رو نداشتم. منظورم سختی های متن و مشکل در درک نیست. بلکه تجربه‌های مشترک من با شخصیت‌های داستان باعث این رنج شد. اغلب فشارهایی که اعضای این خانواده متحمل شدند برای من آشناست. چه اونهایی که خودم به دوش کشیدم، چه اونهایی که به سر بقیه‌ی اعضای خانواده اومد و من دیدم یا شنیدم. دردناک‌تر از خوانش، نوشتن از این کتاب بود. مدت قابل توجهی از پایان مطالعه‌ام می‌گذره ولی هنوز هم مرور اتفافات این کتاب باعث بوجود اومدن همون حس دردناک اولین برخورد و تازه شدن غم‌های زیسته‌ام می‌شه. از این بابت کمی نوشتن رو به تعویق انداختم ولی کارساز نشد. همینطور هم برای ادامه دادن مجموعه هیچ عجله‌ای ندارم و مرتب به آینده موکول می‌کنم.

پ‌ن و تشکر: این ریویو رو بعد از مطالعه پایان نامه خانم فاطمه پیمان با عنوان تحلیل عناصر داستان بین‌القصرین نجیب محفوظ نوشتم. هیچ بخشی رو بطور مستقیم کپی و پیست نکردم منتها خواسته یا ناخواسته تفکرات ایشون در این نوشته نمود پیدا کرده و امکان یافتن اشتراکاتی با متن ایشون هست. در هر صورت ازشون تشکر می‌کنم بابت بررسی دقیق این رمان.

هرچند که این متن رو بیشتر از این هم می‌تونم ادامه بدم اما فکر می‌کنم تا همین مقدار کافی باشه که زوایایی هم برای شما قابل دیدن و گفتن باشه.

بیست‌ودو تیر صفر سه
58 likes · flag

Sign into Goodreads to see if any of your friends have read بین‌القصرین.
Sign In »

Reading Progress

April 23, 2023 – Shelved
April 23, 2023 – Shelved as: to-buy
November 20, 2023 – Shelved as: fiction
March 5, 2024 – Shelved as: to-read
April 18, 2024 – Started Reading
April 18, 2024 –
page 10
1.6% "چه شب‌های پر هول و ولایی را که در این خانه به سر نبرده بود و او که از جهان جنیان بسی آگاه تر از عالم آدمیان بود، هیچ‌گاه از یاد نمی‌بُرد که در این خانه‌ی بزرگ تنها زندگی نمی‌کند و شیاطین هرگز ازین اتاق های جادار و تهی چشم نمی‌پوشند. شاید هم پیش‌تر، و پیش ازین که او چشم به جهان بگشاید، به اینجا پناه آورده و ماندگار شده باشند. زمزمه‌های‌شان چه بسیار به گوش وی نشسته و نسیم نفس‌های‌شان بارها از خواب‌اش پرانده بود."
April 18, 2024 –
page 11
1.76% "در همان سال نخست شوهرداری، به سرش زد که ناخشنودی‌اش را از شب‌نشینی های بی‌وقفه‌ی مرد، در چارچوب ادب، به وی گوشزد کند، و همین شد که گوش‌اش را گرفت و با آهنگی هشدار دهنده بر سرش فریاد کشید: «من مرد هستم. من‌ام که امر و نهی می‌کنم. هیچ چون و چرایی را هم در رفتارم نمی‌پذیرم؛ و تو فرمان می‌بری و بس. کاری نکن که مجبور بشوم ادب‌ات کنم.»"
April 19, 2024 –
page 56
8.97% "- تو با این زن بازی‌ها، دم از پارسایی هم می‌زنی؟
+ چه عیبی دارد؟ مگر رسول خدا از عشق‌اش به زنان و بوی خوش نگفته است؟"
April 19, 2024 –
page 57
9.13% "جناب شیخ، یادت نرود که زنان مطرب امروز همان کنیز های دیروزی‌اند؛ همان‌هایی که خداوند خرید و فروش‌شان را روا داشته است. خداوند چه پیش ازین چه فردا هم بسیار آمرزنده و مهربان است."
April 23, 2024 –
page 67
10.74% "همگاه با خواندن سوره بر شتاب گام‌های‌اش می‌افزود تا دیوانی را که انتظار پدید آمدن‌شان را داشت دور کرده باشد، زیرا دست دیوان به کسی که با آیات خدا مجهز می‌شد نمی‌رسید، اما اگر همه‌ی کتاب خدا را نیز تلاوت می‌کرد، از خشم پدر در امان نمی‌بود."
April 23, 2024 –
page 90
14.42% "چقدر بین جوامع اسلامی زوایای مشترک هست. روایت این کتاب از روزهای پایانی جنگ جهانی اول در مصر شروع شده. بیش از یک قرن قبل، اما حتی ذره‌ای با امروز ایران تفاوت نداره!
~ ادامه‌ی هیجان انگیز در کامنت. (پیش ریویو!)"
May 22, 2024 –
page 624
100.0% "در صف طویل ریویو های نانوشته قرار گرفت."
June 1, 2024 – Finished Reading

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by Shaghayegh (new) - added it

Shaghayegh خیلی زیبا و دقیق نوشتی و اشاره به کسی که ممکنه اشتراکات نظری هم داشته باشین، احترامم رو بهت بیشتر کرد.
من قبلا از بزرگوار یه داستان کوتاه بیشتر نخونده بودم و بعدش متوجه شدم که کتاب‌های دیگه‌ش هم ترجمه شدن. نمیدونم کی سراغش برم اما ریویوت پس ذهنم میمونه. خودمم فکر میکنم بابت تجارب مشترک، خوندنش به آهستگی و پیوستگی نیازمنده و به همین خاطر، در آینده‌ای شاید دور سراغش میرم.


Mostafa Alipour Shaghayegh wrote: "خیلی زیبا و دقیق نوشتی و اشاره به کسی که ممکنه اشتراکات نظری هم داشته باشین، احترامم رو بهت بیشتر کرد.
من قبلا از بزرگوار یه داستان کوتاه بیشتر نخونده بودم و بعدش متوجه شدم که کتاب‌های دیگه‌ش هم تر..."


ایضا تشکر که شماهم زیبا و دقیق این تراوشات ذهنی منو میخونی.
اتفاقا یک مجموعه داستان ازش به قلم همین مترجم و چند اثر دیگه هم ازش ترجمه شده. اما تا جایی که من اطلاع دارم ترجمه های درخوری نیستند.
هرچند که حدس میزنم حجم درد در جلدهای بعد کمتر هست اما من هم نمی‌دونم کی جرات کنم سراغشون برم. امیدوارم خیلی دوردست نباشه.


message 3: by Negin (new) - added it

Negin Moradi مشتاق شدم که یک روز برم سراغش.
درک می‌کنم که نوشتن درمورد چنین شرایط و تجربیاتی می‌تونه سخت باشه و این ارزش چنین ریویو دقیقی رو برای من بیشتر می‌کنه.


Mostafa Alipour Negin wrote: "مشتاق شدم که یک روز برم سراغش.
درک می‌کنم که نوشتن درمورد چنین شرایط و تجربیاتی می‌تونه سخت باشه و این ارزش چنین ریویو دقیقی رو برای من بیشتر می‌کنه."


چه عالی. امیدوارم که لذتبخش باشه.
ممنونم. کار خاصی نکردم و لطف شماست.


back to top