Shaghayegh's Reviews > The Silence of the Lambs
The Silence of the Lambs (Hannibal Lecter, #2)
by
by
Shaghayegh's review
bookshelves: favorites
Nov 11, 2023
bookshelves: favorites
Read 2 times. Last read October 4, 2023 to November 9, 2023.
بعد از سالها بالاخره میتونم بگم که اگه نویسنده بودم، بدون هیچ شک و تردیدی تامس هریس میشدم . و این موضوعی نیست که بخاطرش دوست دارم تمام ستارههای عالم هستی رو به پای این کتاب خرج کنم، بلکه این مرد و این ذهن و این قلم لایق چنین ستایشی هستن.
با این اوصاف ازش مینویسم و اگر جایی احتمال لو رفتن وجود داشت، از قبل خبر میدم تا با خیال راحت بخونین. پس طولانی بودن نوشتهم رو اینطور تعبیر نکنین که ریزجزئیاتی که نشخوار کردم رو قرار هست به اشتراک بذارم؛ چون سعیم در این هست که مثل ریویوی کتاب قبلی، بدون لو دادن معرفیش کنم.
*تکخوری به روایت ریویو
تمام نکاتی که باید قبل از خوانش کتاب در نظر بگیرین:
اولا از یاد نبرین این کتاب، جلد دوم مجموعه هست. حالا اگر به دلیل اینکه فیلمش معروف شد و به سرتون زد که یهو بپرین و جلد دوم رو شروع کنین، این رو در نظر داشته باشین که آقای هریس اسپویل به شدت ریزی به کتاب قبلیش کرده و در این حد هست که سرنوشت شخصیت اصلی کتاب قبل رو به طرز بیرحمانهای توصیف کرده (البته در حد چند خط). نکتهی دیگه این هست که با بعضی از شخصیتهای مشترک این دو کتاب، تو کتاب قبل بیشتر آشنا شدیم و یه شناخت نسبیای داشتیم. اما طوری نیست که بدون خوندن جلد اول و شروع جلد دوم، نفهمیم چی به چی هست. پس میشه این کتاب رو با خیال آسودهای خوند اما ترجیحا به ترتیب پیش برین بهتر هم میشه چون چطور میتونین از ویل گرهم کتاب اول بگذرین؟!
دوما این کتاب، کتابی نیست که هر کسی بتونه راحت از پس خوندنش بربیاد و دلایل زیادی هم داره. چندتاش که مهمن رو میتونم اشاره کنم. فرض کنین اکسپلور اینستاگرم یا هر برنامهی کوفتیای رو باز کردین و موقعی که میخواین ویدئویی رو ببینین، بهتون اخطار میده که حاوی صحنههای دلخراش هست. اگه از اون دسته افرادی هستین که با این وجود، دل دیدن دارین احتمال میره دل خوندن این کتاب هم داشته باشین. چون نویسنده توصیف میکنه چطور پوست آدمی کنده میشه، چطور با جسد مواجه بشیم و چطور ذهنیات یه قاتل سریالی رو به طرز ویرانکنندهای بفهمیم. جوری که با تاریکترین وجوه آدمی و اعمالی که ازش سر میزنه روبهرو میشیم. حالا به این خاطر این کتاب تو ژانر وحشت هم گنجونده شده اما به شخصه سر خوندنش به جای اینکه وحشتزده بشم دچار شگفتزدگی شدم (اگرچه میدونم اکثریت واکنش متفاوت و همرنگ جماعت گونهای داشتن).
سوما خواهشمندم اگر فمنیست هستین و به طرز عجیبی از اون دستهش به شمار میرین که حتی چاقی قربانیها رو بهونهای برای کوبیدن کتاب میکنین، این کتاب رو به هیچ وجه نخونین. چون اگر درست بخونینش، نویسنده قصدی نداشته که وزن قربانیها رو برای تخریب کردن آدمها به سخره بگیره و یا حتی شخصیت کلریس رو طوری جلوه بده که بخاطر جذابیتش موردپسند اون جامعهی مردسالار هست. تنها لطفی که هر کسی میتونه بکنه این هست که اولا با شناخت به اون دوران، کتاب رو بخونه و دوما جوری بخونتش که سطحی و سرسری نباشه. چون اکثر ریویوهایی که کمتر از ۴ و حتی ۵ ستاره دادن به چنین چیزی اشاره کردن و واقعا جای تاسف داره!
چهارما بدانید و آگاه باشین که این کتاب رو باید با نسخهی اصلی و انگلیسیش خوند. تنها دلیل محکمهپسندی که موجبات گمنام بودن این مجموعه رو فراهم کرده، به این خاطر هست که ترجمهی فارسی درست و درمونی نداره و چون خودم همزمان میخوندم متوجه شدم که چقدر این موضوع باعث میشه که خواننده نتونه از کتاب لذتی که من بردم رو ببره.
پنجما کتابهای این مجموعه با آثار اقتباسی تفاوت دارن. و این کتاب بدون هیچ تردیدی از فیلم بهتر هست؛ با اینکه اقتباسش هم موفقیتآمیز بوده اما به عنوان کسی که تک تک چیزهای مربوط به این مجموعه رو بلعیده باید بگم لااقل کتاب دوم از هر لحاظی محشره و در این باره بیشتر توضیح میدم.
ششما آقای هریس به طرز شگفتآوری، تمام نکاتی که موجبات کم امتیاز دادن مردم به جلد قبل شده بود رو با نوشتن این کتاب جبران کرده. یعنی کیفیت کتاب بالاتر از جلد پیشین هست. به طور مثال شخصیت هنیبال لکتر رو بیشتر نشون داده. شخصیتهای زن بیشتری رو تو کتاب آورده و حتی از گرایشهای مختلف هم استفاده کرده که ساختارشکنی عالیای داشتن. سیر داستانی رو هیجانانگیزتر کرده و باعث شده میون اتفاقات زیاد، خواننده استراحتهای کم هم داشته باشه با اینکه کتاب قبل به نظرم برعکس بود.
باز هم موارد دیگهای وجود دارن اما میدونم تا همینجاش حوصلهی کمتر کسی میکشه و هم خودم تقریبا چیزهای مفیدی که به ذهنم رسیده بود رو گفتم.
حالا بدون خطر لو رفتن تو دل داستان میرم و تک تک مواردی که موجبات ارادتمندی من به این جلد شده رو میگم.
آشنایی با کتاب بدون خطر لو رفتن
کلریس استارلینگ بخاطر کاری که جک کرافورد بهش محول کرده باید خیلی سریع اطلاعاتی رو از زیر زبون کسی بیرون بکشه که تقریبا ناممکن به نظر میرسه. مردی که حتی تستهایی که روش انجام میشه هم توانایی انجام این کار رو ندارن تا متوجه بشن که به طور دقیق چی تو ذهنش میگذره و چطور میتونن به زانو درش بیارن. اون فرد کسی نیست جز دکتر هنیبال لکتر. هنیبالی که به آدمخواری شهرت داره و حالا کلریس که کارآموز و تازهکاری بیش نیست، باید با چنین موردی روبهرو بشه (من برای کلریس بودن روحم رو به شیطان میفروشم).
هنیبال از هر جنبهای آدمی رو شگفتزده میکنه. چون برخلاف اعمالی که ازش سر زده، خیلی آدم مودب و متشخصی هست و به تک تک زیباییها مجذوب میشه و با بند بند وجودش درکشون میکنه. اون عاشق معاشرت با آدمهایی هست که چه از نظر ذهنی چه فیزیکی زیبان. از غذاهای مختلف و تاریخچهشون اطلاعات زیادی داره و قادر به این هست حتی در بند هم بتونه دستور تهیهی غذای جدیدی رو درست کنه با اینکه امکاناتی نداره تا چیزی که خلق میکنه رو حتی بچشه. اما به خاطر ذهن وسیع و قدرتمندش توانایی به یادآوردن بوها، مزهها، تصاویر، آدمها، اماکن و خیلی چیزها رو داره. اون میتونه با ریزجزئیات و رجوع به خاطراتش طراحی دقیقی کنه. حتی در پروسهی سوال و جواب هم به چیزهایی اشاره میکنه که وقتی سرچ کنیش متوجه میشی با چه آدم عمیقی طرفی (تک تک رفرنسهاش من رو به وجد آوردن). اون کسی هست که شاید بیشتر از هر چیزی به این خاطر تو دلت رو خالی میکنه که درست انگشت رو بخشهایی میذاره که خودت هم توان این رو نداری شخمشون بزنی. به همین خاطر روانشناس حرفهای محسوب میشه و امان از روزی که وارد ذهنت بشه؛ چون نمیتونی دیگه بیرونش کنی! و تا یادم نرفته باید بگم این مرد به شدت طناز هست اما جنس شوخطبعیهاش طوری نیستن که هر کسی بتونه باهاشون بخنده. باید به قدری باهوش باشی که اشارهای که کرده رو متوجه بشی تا عمق کلامش از دستت در نره و چه بسا اگر بتونی خودت رو جای لکتر بذاری لبخند عمیقتری رو لبت نقش میبنده. جا داره بگم از این جنبه تنها بازیگری که به نظرم تونسته چنین موردی رو رعایت کنه آنتونی هاپکینز نیست، مدس میکلسن هست و با اینکه واقفم چقدر اکثریت لکتر رو به واسطهی هاپکینز میشناسن اما به شخصه و با رجوع به کتابها پی بردم که چقدر میکلسن شبیه به چیزی که هریس پرداخته، نقش رو ایفا کرده.
اگه یکم قربانصدقهرفتنهای البته به حق رو کم کنم باید بگم این اثر آنچه خوبان دارند رو همه یکجا داره. یعنی به وسیلهی یک پروندهی به ظاهر بیربط و یه تستی که در واقع مهم هم نیست هنیبال بهش جواب بده، به چیزهایی میپردازه که مشابهش رو تو کتابهای اینچنینی ندیدم.
هریس، آدمهای سیاه و سفید خلق نمیکنه. شخصیتپردازیهایی که انجام داده به قدری واقعی هستن که میتونی تصورشون کنی و با غیرقابلهضمترینشون هم احساس نزدیکی داشته باشی. چون آقای هریس واقف هست که بشر خاکستری و پر از تناقض هست. حتی کاری میکنه که با بافلو بیل که مربوط به پروندهی اصلی هست و قاتلی به حساب میاد که پوست قربانیها رو میکنه و در آخر جسدشون رو در رودخونههای مختلف میندازه هم بتونی همذاتپنداری کنی. و این قدرت قلم نویسنده محسوب نمیشه؟
هریس شخصیتهایی خلق کرده که ساختارشکن هستن. از کلریسی که نهایت تلاشش در جامعهی مردسالار و فضای مردونهای که درش کار میکنه در این هست که بخاطر کارهاش بپذیرنش و نه به خاطر جنسیتش. از لکتری که انسانیترین ویژگیها رو داره اما آدمخوار هم هست و سرنوشت زندگی مردم رو میتونه با شوخیهاش به سخره بگیره. از جک کرافوردی که با وجود تمام مشقتهای زندگیش سعی میکنه کار درست رو انجام بده و هوای زیردستش رو داشته باشه. از بافلو بیلی که به قربانیها به چشم آدم نگاه نمیکنه اما خیلی اوقات مثل آدمهای معمولی رفتار میکنه. از شخصیتهایی که گرایشهای مختلفی دارن اما برخلاف صنعت سینما که گاها ازشون چهرههای محبوب و دلنشینی میسازن، محبوب و دلنشین نیستن و به طرز ویرانکنندهای میتونن زندگیها رو خراب کنن.
فضاسازی کتاب بخاطر اینکه با پروندههای قتل سر و کار داره و یه آن ممکنه تیر تو مغز شخصیت بخوره: دلهرهآور، دلخراش، وحشتناک، روانشناختی، درام، جنایی، معمایی، تاریک، چندش و خیلی چیزهای دیگه که میتونم ردیف کنم هست. اما اگر یه سطح بالاتر هستین؛ از چنین فضایی لذت میبرین چون زیبایی قلم، شخصیتپردازی قوی، فضاسازی ناب، سیر داستانی پر کشش، دیالوگهای عمیق، مفهوم تأملبرانگیز و خیلی موارد دیگه باعث میشه شگفتزده بشین و یکی از بهترین تجارب خوانشتون رو داشته باشین.
این اثر به طرز عجیبی کلیشهها رو کنار زده و چیزی رو به قلم درآورده که از هر جنبهای متفاوت هست. به طور مثال در کتابهای جنایی-معمایی معمولا روند پیش بردن پرونده رو از هر زاویهای نمیبینیم. حتی با قاتل هم پیش میاد که در طول داستان همراه نیستیم. اما هریس کاری که میکنه این هست که انقدر دقیق و موشکافانه از هر زاویهای ماجراها رو پیش میبره که انگشت به دهن میمونی چطور ممکنه انقدر قانعکننده چه از زبون حشرهشناس چه پلیس اِفبیآی چه یه نگهبان ساده و... به داستان بپردازه و جای سوالی رو باقی نذاره. یا حتی جوری ذهنیات قاتل رو در بخشهای مختلف توصیف میکنه که حیرت میکنی چطور ممکن هست از پس این توصیفات بیرحمانه بربیاد.
دیالوگهای کتاب محشرن. مخصوصا مواقعی که پای کلریس و هنیبال در میون باشه. طوری چیده شدن که بارها میتونی بهشون برگردی و در عجب بمونی چطور با شخم زدنشون میشد پرونده رو حل کرد.
دربارهی ترجمهی فارسیای که همزمان با این نسخه خوندم هم بعدا تو ریویوی همون نسخه مینویسم چرا انقدر بد بود و دست و دل آدمی به خوندنش نمیره و موجبات کمتوجهی به مجموعهی لکتر رو رقم زده.
من نسخهی صوتی انگلیسیش رو همزمان که نسخهی فیزیکش هم دستم بود گوش میدادم که گوینده به شدت لحن خوبی داشت و اون حس رو منتقل میکرد (مخصوصا در نقطهی اوج کتاب).
مورد دیگهای که لازم هست اشاره کنم فیلم و سریال هستن که آیا ارزش دیدن دارن یا نه و چه تفاوتهایی در مقایسه با کتاب دارن. بدون اسپویل ازشون در بخش بعدی میگم.
The silence of the lambs (1991)
این اقتباس برای دیدن پیشنهاد میشه چون به خیلی موارد پایبند بوده اگرچه بعضی از تفاوتهاش به شدت تو ذوقم خوردن اما از فیلمهای اقتباسی جلد قبلی یک سر و گردن بالاتر بوده.
به طور مثال شخصیتپردازی و فضاسازی تا جای ممکن به قلم نویسنده وفادار بودن و در عین حال تفاوتهای ریز و درشتی هم داشتن.
در فیلم شخصیت کلریس استارلینگ باهوشتر از چیزی که بود به تصویر کشیده شد و تا جایی تمام کارها رو دوشش بود و اینطور تعبیر میشد که با تحلیلهای خودش پرونده رو پیش میبره با اینکه در کتاب، لکتر در این امر نقش پررنگی رو ایفا کرده بود.
شخصیت جک کرافورد در فیلم خیلی اتوکشیده و سرحال هست با اینکه تو کتاب به علت مریضی همسرش از پاافتاده و از چهرهش نمایان هست که خستهست و نیاز به استراحت ذهنی داره. این حتی در پروسهی خوانش به چشم میاد اما در فیلم قضیهی همسر جک وجود نداره و جک خیلی شاداب داره به کارش ادامه میده.
هنیبال لکتر کتاب، مشخصههای ظاهری متفاوتی با فیلم داره و مشهودترینش رنگ چشمها هستن. یا تعداد انگشت دست چپ دکتر که ششتاست و در فیلم ۵تاست. و نکتهی تلخ برای من این بود که طنازی هنیبال در فیلم اونطور که باید به چشم نمیاد و با لبخندهای سرد و تغییر دادن شوخیهاش به یه سری شوخی بیمزه خراب شده.
یا از نظر زمانی بعضی از اتفاقات سریعتر رخ دادن و چون فیلم هست قابل درکه که انقدر یهویی سر اصل مطلب میرن.
مورد پررنگی که به اسم عنوان مربوط هست و مشخص میشه در فیلم با تغییر فاحش بازگو شده. یا صحنهی پایانی فیلم و کتاب با هم تفاوت دارن و در عین حال هر دوشون عالین.
در کل دیدنش بعد از اینکه کتاب رو خوندین پیشنهاد میشه و اگر اول هم فیلم رو دیدین، بدون شک کتاب هم در اولویت قرار بدین چون خیلی خیلی محشرتر هست.
Hannibal (2013_2015)
یه دلیلی که موجبات کیف کردنم در طول خوانش شد این بود که قبل از اینکه مجموعه رو بخونم سریال رو دیده بودم. و موقعی که کتاب رو میخوندم به این پی بردم چقدر سازندهی سریال، کتابخوار محشری هست.
یعنی یه جوری ساختتش که بگی بر اساس کتاب اول بوده اما نخونده میتونم بگم دو جلد آخر هم میتونی تو سریال ببینی. نه خیلی تابلو بلکه با رگههای ریز و هوشمندانه.
دیالوگهای کتاب یا بعضی از صحنهها تو سریال به صورت کمرنگی پیدا میشن اما طوری میتونی بفهمیش که واقعا سریالخوار خوبی هم باشی. برایان فولر با اینکه اجازه نداشت از این جلد تو ساخت سریال بهره ببره اما به طرز عجیبی بعضی از بخشها رو گنجوند.
برای همین چون خیلی رو این کار رو انجام نداد، تشریح این موارد رو به بیننده و خواننده میسپارم. ولی از اونجایی که آدم دلرحمی هستم باید بگم ساختارشکنی هریس نه اونطور که سر ماجراها اومده، بلکه با روش متفاوت سازندهی سریال هم به چشم میخوره. شخصیتپردازیها خیلی شباهت دارن و در عین حال از نظر ظاهری هم شبیه نیستن.
در کل سریال یه جوری هست که انگار یکی مجموعه رو بلعیده باشه و نکات محشرش رو با استفاده از ذهنیات خودش ترکیب کرده باشه و در عین حال که به قلم هریس وفادار هست چیز متفاوتی هم خلق کرده. بنابراین نمیگم قبل از کتابها یا بعد از کتابها ببینینش. چون فرقی نداره.
در آخر باید بگم این کتاب محبوبترین کتاب امسالم تا به این لحظه بوده و چقدر خوشحالم که اینطور پیش بردمش و لذتش رو دوچندان کردم. و حیف که انقدر در بین خوانندگان فارسیزبان فارسیخوان مهجور مونده. بدون شک این کتاب ارزش این رو داره که زبانتون رو تقویت کنین و با جادوی کلماتش مسحور بشین.
پ.ن: تا ساعتها میتونم ازش بگم و حرفام ته نداشته باشه ولی قرار نیست مغزتون رو فعلا بجوم. به همین ریویوی بیاسپویل قانع باشین. تکخوری معمولا خیلی کیف میده.
با این اوصاف ازش مینویسم و اگر جایی احتمال لو رفتن وجود داشت، از قبل خبر میدم تا با خیال راحت بخونین. پس طولانی بودن نوشتهم رو اینطور تعبیر نکنین که ریزجزئیاتی که نشخوار کردم رو قرار هست به اشتراک بذارم؛ چون سعیم در این هست که مثل ریویوی کتاب قبلی، بدون لو دادن معرفیش کنم.
*تکخوری به روایت ریویو
تمام نکاتی که باید قبل از خوانش کتاب در نظر بگیرین:
اولا از یاد نبرین این کتاب، جلد دوم مجموعه هست. حالا اگر به دلیل اینکه فیلمش معروف شد و به سرتون زد که یهو بپرین و جلد دوم رو شروع کنین، این رو در نظر داشته باشین که آقای هریس اسپویل به شدت ریزی به کتاب قبلیش کرده و در این حد هست که سرنوشت شخصیت اصلی کتاب قبل رو به طرز بیرحمانهای توصیف کرده (البته در حد چند خط). نکتهی دیگه این هست که با بعضی از شخصیتهای مشترک این دو کتاب، تو کتاب قبل بیشتر آشنا شدیم و یه شناخت نسبیای داشتیم. اما طوری نیست که بدون خوندن جلد اول و شروع جلد دوم، نفهمیم چی به چی هست. پس میشه این کتاب رو با خیال آسودهای خوند اما ترجیحا به ترتیب پیش برین بهتر هم میشه چون چطور میتونین از ویل گرهم کتاب اول بگذرین؟!
دوما این کتاب، کتابی نیست که هر کسی بتونه راحت از پس خوندنش بربیاد و دلایل زیادی هم داره. چندتاش که مهمن رو میتونم اشاره کنم. فرض کنین اکسپلور اینستاگرم یا هر برنامهی کوفتیای رو باز کردین و موقعی که میخواین ویدئویی رو ببینین، بهتون اخطار میده که حاوی صحنههای دلخراش هست. اگه از اون دسته افرادی هستین که با این وجود، دل دیدن دارین احتمال میره دل خوندن این کتاب هم داشته باشین. چون نویسنده توصیف میکنه چطور پوست آدمی کنده میشه، چطور با جسد مواجه بشیم و چطور ذهنیات یه قاتل سریالی رو به طرز ویرانکنندهای بفهمیم. جوری که با تاریکترین وجوه آدمی و اعمالی که ازش سر میزنه روبهرو میشیم. حالا به این خاطر این کتاب تو ژانر وحشت هم گنجونده شده اما به شخصه سر خوندنش به جای اینکه وحشتزده بشم دچار شگفتزدگی شدم (اگرچه میدونم اکثریت واکنش متفاوت و همرنگ جماعت گونهای داشتن).
سوما خواهشمندم اگر فمنیست هستین و به طرز عجیبی از اون دستهش به شمار میرین که حتی چاقی قربانیها رو بهونهای برای کوبیدن کتاب میکنین، این کتاب رو به هیچ وجه نخونین. چون اگر درست بخونینش، نویسنده قصدی نداشته که وزن قربانیها رو برای تخریب کردن آدمها به سخره بگیره و یا حتی شخصیت کلریس رو طوری جلوه بده که بخاطر جذابیتش موردپسند اون جامعهی مردسالار هست. تنها لطفی که هر کسی میتونه بکنه این هست که اولا با شناخت به اون دوران، کتاب رو بخونه و دوما جوری بخونتش که سطحی و سرسری نباشه. چون اکثر ریویوهایی که کمتر از ۴ و حتی ۵ ستاره دادن به چنین چیزی اشاره کردن و واقعا جای تاسف داره!
چهارما بدانید و آگاه باشین که این کتاب رو باید با نسخهی اصلی و انگلیسیش خوند. تنها دلیل محکمهپسندی که موجبات گمنام بودن این مجموعه رو فراهم کرده، به این خاطر هست که ترجمهی فارسی درست و درمونی نداره و چون خودم همزمان میخوندم متوجه شدم که چقدر این موضوع باعث میشه که خواننده نتونه از کتاب لذتی که من بردم رو ببره.
پنجما کتابهای این مجموعه با آثار اقتباسی تفاوت دارن. و این کتاب بدون هیچ تردیدی از فیلم بهتر هست؛ با اینکه اقتباسش هم موفقیتآمیز بوده اما به عنوان کسی که تک تک چیزهای مربوط به این مجموعه رو بلعیده باید بگم لااقل کتاب دوم از هر لحاظی محشره و در این باره بیشتر توضیح میدم.
ششما آقای هریس به طرز شگفتآوری، تمام نکاتی که موجبات کم امتیاز دادن مردم به جلد قبل شده بود رو با نوشتن این کتاب جبران کرده. یعنی کیفیت کتاب بالاتر از جلد پیشین هست. به طور مثال شخصیت هنیبال لکتر رو بیشتر نشون داده. شخصیتهای زن بیشتری رو تو کتاب آورده و حتی از گرایشهای مختلف هم استفاده کرده که ساختارشکنی عالیای داشتن. سیر داستانی رو هیجانانگیزتر کرده و باعث شده میون اتفاقات زیاد، خواننده استراحتهای کم هم داشته باشه با اینکه کتاب قبل به نظرم برعکس بود.
باز هم موارد دیگهای وجود دارن اما میدونم تا همینجاش حوصلهی کمتر کسی میکشه و هم خودم تقریبا چیزهای مفیدی که به ذهنم رسیده بود رو گفتم.
حالا بدون خطر لو رفتن تو دل داستان میرم و تک تک مواردی که موجبات ارادتمندی من به این جلد شده رو میگم.
آشنایی با کتاب بدون خطر لو رفتن
کلریس استارلینگ بخاطر کاری که جک کرافورد بهش محول کرده باید خیلی سریع اطلاعاتی رو از زیر زبون کسی بیرون بکشه که تقریبا ناممکن به نظر میرسه. مردی که حتی تستهایی که روش انجام میشه هم توانایی انجام این کار رو ندارن تا متوجه بشن که به طور دقیق چی تو ذهنش میگذره و چطور میتونن به زانو درش بیارن. اون فرد کسی نیست جز دکتر هنیبال لکتر. هنیبالی که به آدمخواری شهرت داره و حالا کلریس که کارآموز و تازهکاری بیش نیست، باید با چنین موردی روبهرو بشه (من برای کلریس بودن روحم رو به شیطان میفروشم).
هنیبال از هر جنبهای آدمی رو شگفتزده میکنه. چون برخلاف اعمالی که ازش سر زده، خیلی آدم مودب و متشخصی هست و به تک تک زیباییها مجذوب میشه و با بند بند وجودش درکشون میکنه. اون عاشق معاشرت با آدمهایی هست که چه از نظر ذهنی چه فیزیکی زیبان. از غذاهای مختلف و تاریخچهشون اطلاعات زیادی داره و قادر به این هست حتی در بند هم بتونه دستور تهیهی غذای جدیدی رو درست کنه با اینکه امکاناتی نداره تا چیزی که خلق میکنه رو حتی بچشه. اما به خاطر ذهن وسیع و قدرتمندش توانایی به یادآوردن بوها، مزهها، تصاویر، آدمها، اماکن و خیلی چیزها رو داره. اون میتونه با ریزجزئیات و رجوع به خاطراتش طراحی دقیقی کنه. حتی در پروسهی سوال و جواب هم به چیزهایی اشاره میکنه که وقتی سرچ کنیش متوجه میشی با چه آدم عمیقی طرفی (تک تک رفرنسهاش من رو به وجد آوردن). اون کسی هست که شاید بیشتر از هر چیزی به این خاطر تو دلت رو خالی میکنه که درست انگشت رو بخشهایی میذاره که خودت هم توان این رو نداری شخمشون بزنی. به همین خاطر روانشناس حرفهای محسوب میشه و امان از روزی که وارد ذهنت بشه؛ چون نمیتونی دیگه بیرونش کنی! و تا یادم نرفته باید بگم این مرد به شدت طناز هست اما جنس شوخطبعیهاش طوری نیستن که هر کسی بتونه باهاشون بخنده. باید به قدری باهوش باشی که اشارهای که کرده رو متوجه بشی تا عمق کلامش از دستت در نره و چه بسا اگر بتونی خودت رو جای لکتر بذاری لبخند عمیقتری رو لبت نقش میبنده. جا داره بگم از این جنبه تنها بازیگری که به نظرم تونسته چنین موردی رو رعایت کنه آنتونی هاپکینز نیست، مدس میکلسن هست و با اینکه واقفم چقدر اکثریت لکتر رو به واسطهی هاپکینز میشناسن اما به شخصه و با رجوع به کتابها پی بردم که چقدر میکلسن شبیه به چیزی که هریس پرداخته، نقش رو ایفا کرده.
اگه یکم قربانصدقهرفتنهای البته به حق رو کم کنم باید بگم این اثر آنچه خوبان دارند رو همه یکجا داره. یعنی به وسیلهی یک پروندهی به ظاهر بیربط و یه تستی که در واقع مهم هم نیست هنیبال بهش جواب بده، به چیزهایی میپردازه که مشابهش رو تو کتابهای اینچنینی ندیدم.
هریس، آدمهای سیاه و سفید خلق نمیکنه. شخصیتپردازیهایی که انجام داده به قدری واقعی هستن که میتونی تصورشون کنی و با غیرقابلهضمترینشون هم احساس نزدیکی داشته باشی. چون آقای هریس واقف هست که بشر خاکستری و پر از تناقض هست. حتی کاری میکنه که با بافلو بیل که مربوط به پروندهی اصلی هست و قاتلی به حساب میاد که پوست قربانیها رو میکنه و در آخر جسدشون رو در رودخونههای مختلف میندازه هم بتونی همذاتپنداری کنی. و این قدرت قلم نویسنده محسوب نمیشه؟
هریس شخصیتهایی خلق کرده که ساختارشکن هستن. از کلریسی که نهایت تلاشش در جامعهی مردسالار و فضای مردونهای که درش کار میکنه در این هست که بخاطر کارهاش بپذیرنش و نه به خاطر جنسیتش. از لکتری که انسانیترین ویژگیها رو داره اما آدمخوار هم هست و سرنوشت زندگی مردم رو میتونه با شوخیهاش به سخره بگیره. از جک کرافوردی که با وجود تمام مشقتهای زندگیش سعی میکنه کار درست رو انجام بده و هوای زیردستش رو داشته باشه. از بافلو بیلی که به قربانیها به چشم آدم نگاه نمیکنه اما خیلی اوقات مثل آدمهای معمولی رفتار میکنه. از شخصیتهایی که گرایشهای مختلفی دارن اما برخلاف صنعت سینما که گاها ازشون چهرههای محبوب و دلنشینی میسازن، محبوب و دلنشین نیستن و به طرز ویرانکنندهای میتونن زندگیها رو خراب کنن.
فضاسازی کتاب بخاطر اینکه با پروندههای قتل سر و کار داره و یه آن ممکنه تیر تو مغز شخصیت بخوره: دلهرهآور، دلخراش، وحشتناک، روانشناختی، درام، جنایی، معمایی، تاریک، چندش و خیلی چیزهای دیگه که میتونم ردیف کنم هست. اما اگر یه سطح بالاتر هستین؛ از چنین فضایی لذت میبرین چون زیبایی قلم، شخصیتپردازی قوی، فضاسازی ناب، سیر داستانی پر کشش، دیالوگهای عمیق، مفهوم تأملبرانگیز و خیلی موارد دیگه باعث میشه شگفتزده بشین و یکی از بهترین تجارب خوانشتون رو داشته باشین.
این اثر به طرز عجیبی کلیشهها رو کنار زده و چیزی رو به قلم درآورده که از هر جنبهای متفاوت هست. به طور مثال در کتابهای جنایی-معمایی معمولا روند پیش بردن پرونده رو از هر زاویهای نمیبینیم. حتی با قاتل هم پیش میاد که در طول داستان همراه نیستیم. اما هریس کاری که میکنه این هست که انقدر دقیق و موشکافانه از هر زاویهای ماجراها رو پیش میبره که انگشت به دهن میمونی چطور ممکنه انقدر قانعکننده چه از زبون حشرهشناس چه پلیس اِفبیآی چه یه نگهبان ساده و... به داستان بپردازه و جای سوالی رو باقی نذاره. یا حتی جوری ذهنیات قاتل رو در بخشهای مختلف توصیف میکنه که حیرت میکنی چطور ممکن هست از پس این توصیفات بیرحمانه بربیاد.
دیالوگهای کتاب محشرن. مخصوصا مواقعی که پای کلریس و هنیبال در میون باشه. طوری چیده شدن که بارها میتونی بهشون برگردی و در عجب بمونی چطور با شخم زدنشون میشد پرونده رو حل کرد.
دربارهی ترجمهی فارسیای که همزمان با این نسخه خوندم هم بعدا تو ریویوی همون نسخه مینویسم چرا انقدر بد بود و دست و دل آدمی به خوندنش نمیره و موجبات کمتوجهی به مجموعهی لکتر رو رقم زده.
من نسخهی صوتی انگلیسیش رو همزمان که نسخهی فیزیکش هم دستم بود گوش میدادم که گوینده به شدت لحن خوبی داشت و اون حس رو منتقل میکرد (مخصوصا در نقطهی اوج کتاب).
مورد دیگهای که لازم هست اشاره کنم فیلم و سریال هستن که آیا ارزش دیدن دارن یا نه و چه تفاوتهایی در مقایسه با کتاب دارن. بدون اسپویل ازشون در بخش بعدی میگم.
The silence of the lambs (1991)
این اقتباس برای دیدن پیشنهاد میشه چون به خیلی موارد پایبند بوده اگرچه بعضی از تفاوتهاش به شدت تو ذوقم خوردن اما از فیلمهای اقتباسی جلد قبلی یک سر و گردن بالاتر بوده.
به طور مثال شخصیتپردازی و فضاسازی تا جای ممکن به قلم نویسنده وفادار بودن و در عین حال تفاوتهای ریز و درشتی هم داشتن.
در فیلم شخصیت کلریس استارلینگ باهوشتر از چیزی که بود به تصویر کشیده شد و تا جایی تمام کارها رو دوشش بود و اینطور تعبیر میشد که با تحلیلهای خودش پرونده رو پیش میبره با اینکه در کتاب، لکتر در این امر نقش پررنگی رو ایفا کرده بود.
شخصیت جک کرافورد در فیلم خیلی اتوکشیده و سرحال هست با اینکه تو کتاب به علت مریضی همسرش از پاافتاده و از چهرهش نمایان هست که خستهست و نیاز به استراحت ذهنی داره. این حتی در پروسهی خوانش به چشم میاد اما در فیلم قضیهی همسر جک وجود نداره و جک خیلی شاداب داره به کارش ادامه میده.
هنیبال لکتر کتاب، مشخصههای ظاهری متفاوتی با فیلم داره و مشهودترینش رنگ چشمها هستن. یا تعداد انگشت دست چپ دکتر که ششتاست و در فیلم ۵تاست. و نکتهی تلخ برای من این بود که طنازی هنیبال در فیلم اونطور که باید به چشم نمیاد و با لبخندهای سرد و تغییر دادن شوخیهاش به یه سری شوخی بیمزه خراب شده.
یا از نظر زمانی بعضی از اتفاقات سریعتر رخ دادن و چون فیلم هست قابل درکه که انقدر یهویی سر اصل مطلب میرن.
مورد پررنگی که به اسم عنوان مربوط هست و مشخص میشه در فیلم با تغییر فاحش بازگو شده. یا صحنهی پایانی فیلم و کتاب با هم تفاوت دارن و در عین حال هر دوشون عالین.
در کل دیدنش بعد از اینکه کتاب رو خوندین پیشنهاد میشه و اگر اول هم فیلم رو دیدین، بدون شک کتاب هم در اولویت قرار بدین چون خیلی خیلی محشرتر هست.
Hannibal (2013_2015)
یه دلیلی که موجبات کیف کردنم در طول خوانش شد این بود که قبل از اینکه مجموعه رو بخونم سریال رو دیده بودم. و موقعی که کتاب رو میخوندم به این پی بردم چقدر سازندهی سریال، کتابخوار محشری هست.
یعنی یه جوری ساختتش که بگی بر اساس کتاب اول بوده اما نخونده میتونم بگم دو جلد آخر هم میتونی تو سریال ببینی. نه خیلی تابلو بلکه با رگههای ریز و هوشمندانه.
دیالوگهای کتاب یا بعضی از صحنهها تو سریال به صورت کمرنگی پیدا میشن اما طوری میتونی بفهمیش که واقعا سریالخوار خوبی هم باشی. برایان فولر با اینکه اجازه نداشت از این جلد تو ساخت سریال بهره ببره اما به طرز عجیبی بعضی از بخشها رو گنجوند.
برای همین چون خیلی رو این کار رو انجام نداد، تشریح این موارد رو به بیننده و خواننده میسپارم. ولی از اونجایی که آدم دلرحمی هستم باید بگم ساختارشکنی هریس نه اونطور که سر ماجراها اومده، بلکه با روش متفاوت سازندهی سریال هم به چشم میخوره. شخصیتپردازیها خیلی شباهت دارن و در عین حال از نظر ظاهری هم شبیه نیستن.
در کل سریال یه جوری هست که انگار یکی مجموعه رو بلعیده باشه و نکات محشرش رو با استفاده از ذهنیات خودش ترکیب کرده باشه و در عین حال که به قلم هریس وفادار هست چیز متفاوتی هم خلق کرده. بنابراین نمیگم قبل از کتابها یا بعد از کتابها ببینینش. چون فرقی نداره.
در آخر باید بگم این کتاب محبوبترین کتاب امسالم تا به این لحظه بوده و چقدر خوشحالم که اینطور پیش بردمش و لذتش رو دوچندان کردم. و حیف که انقدر در بین خوانندگان فارسیزبان فارسیخوان مهجور مونده. بدون شک این کتاب ارزش این رو داره که زبانتون رو تقویت کنین و با جادوی کلماتش مسحور بشین.
پ.ن: تا ساعتها میتونم ازش بگم و حرفام ته نداشته باشه ولی قرار نیست مغزتون رو فعلا بجوم. به همین ریویوی بیاسپویل قانع باشین. تکخوری معمولا خیلی کیف میده.
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
The Silence of the Lambs.
Sign In »
Reading Progress
October 4, 2023
–
Started Reading
(Other Paperback Edition)
October 4, 2023
–
Started Reading
October 4, 2023
– Shelved
October 4, 2023
–
0.0%
"دکتر لکتر عزیز، فقط تو میتونی اعصابم رو آروم کنی. چقدر دلم برای روح لطیف و دستای ظریفت تنگ شده. جوری که میخوام همین الان شرحه شرحهم کنی =)"
page
0
November 1, 2023
–
7.36%
"امیدوارم مثل دفعهی قبل، دکتر لکتر رو محو نکنی آقای هریس. خیلی قوی داره ظاهر میشه *.*
البته گندت هم بزنن، چون بدترین توصیف ممکن رو از ویل با یه خط کردی. حیف نبود آخه مرد حسابی؟ اون همه ظرافت رو شخصیتی که خلق کردی به کار بردی که تهش این بشه T.T"
page
31
البته گندت هم بزنن، چون بدترین توصیف ممکن رو از ویل با یه خط کردی. حیف نبود آخه مرد حسابی؟ اون همه ظرافت رو شخصیتی که خلق کردی به کار بردی که تهش این بشه T.T"
November 2, 2023
–
17.58%
"از دکتر لکتر می پرسه چرا یارو رو کشتی و در جواب چی بگه قابل هضم هست؟ میگه از دست نقزدنهای بیمارش خسته شده بود و تراپی دیگه روش جواب نمیداد و مرگ بهترین راهکار بود. و در آخر انتظار داره که بقیه همکارا هم چنین مواردی رو بهش محول کنن تا کار رو یکسره کنه.
*دکتر کار راه بنداز"
page
74
*دکتر کار راه بنداز"
November 4, 2023
–
31.59%
"آقای هریس، خواننده رو دق میدی تا از کسی بگی که عنوان مجموعهت هست :) قشنگ داری مثل شخصیتی که خلق کردی عمل میکنی اما خیالی نیست، چون صبرم زیاده.
فقط موندم کجای این کتاب وحشتناکه؛ چون بیشتر روانشناختی هست و انقدر شخم میزنه که ترسی باقی نمیمونه."
page
133
فقط موندم کجای این کتاب وحشتناکه؛ چون بیشتر روانشناختی هست و انقدر شخم میزنه که ترسی باقی نمیمونه."
November 4, 2023
–
35.63%
"هوش و ذکاوت هنیبال ستودنی هست. خالق اثر برای چنین شخصیتی سنگ تموم گذاشته و من قدردان ذهن زیباشم♡
چقدر خوشحالم بعد از چند ماه دوباره به این فضا برگشتم و چقدر خوشحالترم که نویسنده در قید حیات هست."
page
150
چقدر خوشحالم بعد از چند ماه دوباره به این فضا برگشتم و چقدر خوشحالترم که نویسنده در قید حیات هست."
November 5, 2023
–
43.71%
"قربانی به بافلو بیل میگه که پول رو به هر دلیلی که میخوای حتی اگه برای ایران، فلسطین و جنبش آزادیخواه سیاهپوستا هم باشه میدم. تو ترجمه فارسی هم که نگاه انداختم، برام جالب بود که فقط جنبش آزادیخواه رو آوردن. بقیه رو کسر شأن دونستن =)
و نکتهی دیگه این هست که وسط پروسهی خوانش، یهو لکتر به نقاشیای اشاره میکنه که خود اون هم کلی داستان داره و اینجوری میشه که به صورت لاکپشتی پیش میرم و در عین حال لذت میبرم♡"
page
184
و نکتهی دیگه این هست که وسط پروسهی خوانش، یهو لکتر به نقاشیای اشاره میکنه که خود اون هم کلی داستان داره و اینجوری میشه که به صورت لاکپشتی پیش میرم و در عین حال لذت میبرم♡"
November 6, 2023
–
56.06%
"یکی از دلایل کیف کردنم این هست که نویسنده جوری شخصیتها رو توصیف میکنه که انگار مثل ویل گرهم، میتونه خودش رو جای تکتکشون بذاره. در حدی که تفکرات بافلو بیل رو راجع به مراحل پوست کندن آدمیزاد و اینکه بعدش چطور ازشون لباس درست کنه و زیپ رو اصلا کجا بذاره میگه."
page
236
November 7, 2023
–
71.26%
"من خیلی سعی کردم کسایی که موازیخوانی میکنن رو درک کنم؛ اما نتیجه این شد که نتونستم لذت خوندن این کتاب رو با گنجوندن آثار دیگه قسمت کنم.
چه زیبا مینوازی آقای هریس♡ تمام کاستیهای جلد قبل رو با نوشتن این جلد جبران کردی. دمت گرم."
page
300
چه زیبا مینوازی آقای هریس♡ تمام کاستیهای جلد قبل رو با نوشتن این جلد جبران کردی. دمت گرم."
November 8, 2023
–
81.0%
"درست وقتی که دارم به پایان نفسگیر میرسم و میخوام یه نفس بخونمش، تلفن زنگ میزنه و مهمانان ناخوانده خبررسانی حضور ناگهانیشون رو مثل سطل آب یخ رو بند بند وجودم میریزن :/"
page
341
November 9, 2023
–
100.0%
"از نابترین تجربههای زندگیم بود، آقای هریس♡ دور سرت بگردم. این شقایق دیگه شقایق سابق نمیشه..."
page
421
November 9, 2023
–
Finished Reading
(Other Paperback Edition)
November 9, 2023
–
Finished Reading
November 12, 2023
– Shelved
(Other Paperback Edition)
May 26, 2024
– Shelved as:
favorites
Comments Showing 1-36 of 36 (36 new)
date
newest »
message 1:
by
Mostafa
(new)
Nov 11, 2023 10:14AM
به احترام این ریویو و نویسنده اش کلاه از سر برمیدارم.
reply
|
flag
شقایق هرچه رو که در جواب بخش به بخش ریویوت نوشتم پاک کردم چون در پایان دیدم هرچی که گفته بشه در مقابل کلام تو زایل و باطله. ولی وقتی به ذهن تامس هریس فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه چون در تمام مدت احساس میکردم لکتر شبیهترین به وجود پنهان خودشه. نویسنده فقط برای محبوبترین شخصیتش اینطور وقت میذاره، و از قضا بیشتر اوقات اون شبیهترینه به نویسنده.
در آخر باید بگم خوشحالم گودریدز فارسی تو رو داره تا اینطوری حق کتابها رو بهشون برگردونی و کامل راجعبهشون بنویسی کاری که هرکسی انجام نمیده.❤
در آخر باید بگم خوشحالم گودریدز فارسی تو رو داره تا اینطوری حق کتابها رو بهشون برگردونی و کامل راجعبهشون بنویسی کاری که هرکسی انجام نمیده.❤
😅😂
چاق بودنشون که منطقیه دیگه، دکتر میخواد بیشتر انرژی بدست بیاره کنه.
نسخه مندرین کتاب هم شنیدم خوب در اومده، اونم میشه خوند.
مرسی که به دلایل سارا گوش ندادی و بسنده نکردی به اینکه خود آپدیتها ریویو حساب میشن.
(نکنه همین سارای عزیز که کامنت گذاشته هستن ایشون؟)
الان احتمالن داری زخمهایی که از یه هفته شخم زدن با گاوآهن و ریویو نوشتن برداشتی رو درمان میکنی با استراحت و مشاهده و پوزخند زدن.
ریویوت هم که طبق معمول عالی و بهاندازه کافی (یه دوجا زیادی) شرورانه و دلپسند بود.
نیمهکمصبرانه منتظر ریویوهایت از کتاب سوم و چهارم هستم
پینوشت: طبق معمول عالی نبود ریویوت. خیلی بیشتر کار برده و انصاف نیست بگیم طبق معمول. فراتر از دفعات قبل عالی بود و قشنگ علاقهت به این سری از توی ریویوت سرزده بیرون با جوشش.
چاق بودنشون که منطقیه دیگه، دکتر میخواد بیشتر انرژی بدست بیاره کنه.
نسخه مندرین کتاب هم شنیدم خوب در اومده، اونم میشه خوند.
مرسی که به دلایل سارا گوش ندادی و بسنده نکردی به اینکه خود آپدیتها ریویو حساب میشن.
(نکنه همین سارای عزیز که کامنت گذاشته هستن ایشون؟)
الان احتمالن داری زخمهایی که از یه هفته شخم زدن با گاوآهن و ریویو نوشتن برداشتی رو درمان میکنی با استراحت و مشاهده و پوزخند زدن.
ریویوت هم که طبق معمول عالی و بهاندازه کافی (یه دوجا زیادی) شرورانه و دلپسند بود.
نیمهکمصبرانه منتظر ریویوهایت از کتاب سوم و چهارم هستم
پینوشت: طبق معمول عالی نبود ریویوت. خیلی بیشتر کار برده و انصاف نیست بگیم طبق معمول. فراتر از دفعات قبل عالی بود و قشنگ علاقهت به این سری از توی ریویوت سرزده بیرون با جوشش.
Mostafa wrote: "به احترام این ریویو و نویسنده اش کلاه از سر برمیدارم."
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریویو هم میذارم تا خودت مقایسه کنی بیراه نمیگم و واقعا زمخت و عجیبه :/
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریویو هم میذارم تا خودت مقایسه کنی بیراه نمیگم و واقعا زمخت و عجیبه :/
Sara wrote: "شقایق هرچه رو که در جواب بخش به بخش ریویوت نوشتم پاک کردم چون در پایان دیدم هرچی که گفته بشه در مقابل کلام تو زایل و باطله. ولی وقتی به ذهن تامس هریس فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه چون در تمام مدت ..."
اوففففف بر تو🔪 این چه کاری هست که میکنی دختر😔 بذار فیض ببرم. و دربارهی حرفت من این فکر رو میکنم که تامس هریس به ویل گرهم شباهت داره. مخصوصا وقتی که جلد اول رو خوندم به یقین رسیدم به خاطر اینکه شبیه ویل هست انقدر از هنیبال فاصله میگیره. تو مقالهی نیویورکتایمز هم اشاره کرده بود:
Harris has described feeling unnerved by his charismatic villain. He once wrote that he was “not comfortable in the presence of Dr. Lecter, not sure at all that the doctor could not see me.”
و در آخر باید بگم من خوشحالترم که دوست خوبی مثل تو رو دارم که هر بار کلی بهم انرژی میدی و باعث میشی به خودم حس بهتری داشته باشم❣
اوففففف بر تو🔪 این چه کاری هست که میکنی دختر😔 بذار فیض ببرم. و دربارهی حرفت من این فکر رو میکنم که تامس هریس به ویل گرهم شباهت داره. مخصوصا وقتی که جلد اول رو خوندم به یقین رسیدم به خاطر اینکه شبیه ویل هست انقدر از هنیبال فاصله میگیره. تو مقالهی نیویورکتایمز هم اشاره کرده بود:
Harris has described feeling unnerved by his charismatic villain. He once wrote that he was “not comfortable in the presence of Dr. Lecter, not sure at all that the doctor could not see me.”
و در آخر باید بگم من خوشحالترم که دوست خوبی مثل تو رو دارم که هر بار کلی بهم انرژی میدی و باعث میشی به خودم حس بهتری داشته باشم❣
Ali wrote: "😅😂
چاق بودنشون که منطقیه دیگه، دکتر میخواد بیشتر انرژی بدست بیاره کنه.
نسخه مندرین کتاب هم شنیدم خوب در اومده، اونم میشه خوند.
مرسی که به دلایل سارا گوش ندادی و بسنده نکردی به اینکه خود آپدیتها ..."
اون چاق و چلهها خوراک لکتر نبودن. مربوط به بافلو بیل و کاری که با پوستاشون میکرد بودن🔪
اونو نشنیدم.
بله همین سارا بود و بهش هم گفتم بیشتر از ۵۰ درصد ذهنیاتم رو نتونستم تو ریویو بگنجونم چون همینجوریش خیلی طولانی شد. چه برسه اسپویل هم کنم😂💔
شاید باورت نشه ولی الان تو مرحلهای هستم که کتاب تموم شده اما برای من تموم نشده و تو ذهنم دارم همچنان از پروسهای که داشتم لذت میبرم و کیف میکنم. زخمی هم اگه باشه بابت ترجمهی ننگین بوده و بس که موجبات خندهم رو فراهم کرد. اصلا یه جوری این کتاب عشق بود که تراپی محسوب میشد.
مرسی خوندی و این همه وقت گذاشتی🤍 حالا تفکرات تاریکم رو برای خودم گذاشتم و خودسانسوری کردم و تو ریویو نچپوندم😁 این کارو میکردم وضعیت عجیبی میشد.
سر ماه باید دو جلد آخر رو بخرم و احتمالا زمستون اگه عمری باقی موند دوباره سراغ پدرجان میرم.
پینوشت: لطف داری و معرفی این مجموعه و شناسوندن عالیجناب لکتر به بقیه رسالتی هست که باعث این حجم از اشتیاقم شده. و واقعا هم نمیشه چشم رو خالق این جریانات و مخلوقات عجیبش بست.
چاق بودنشون که منطقیه دیگه، دکتر میخواد بیشتر انرژی بدست بیاره کنه.
نسخه مندرین کتاب هم شنیدم خوب در اومده، اونم میشه خوند.
مرسی که به دلایل سارا گوش ندادی و بسنده نکردی به اینکه خود آپدیتها ..."
اون چاق و چلهها خوراک لکتر نبودن. مربوط به بافلو بیل و کاری که با پوستاشون میکرد بودن🔪
اونو نشنیدم.
بله همین سارا بود و بهش هم گفتم بیشتر از ۵۰ درصد ذهنیاتم رو نتونستم تو ریویو بگنجونم چون همینجوریش خیلی طولانی شد. چه برسه اسپویل هم کنم😂💔
شاید باورت نشه ولی الان تو مرحلهای هستم که کتاب تموم شده اما برای من تموم نشده و تو ذهنم دارم همچنان از پروسهای که داشتم لذت میبرم و کیف میکنم. زخمی هم اگه باشه بابت ترجمهی ننگین بوده و بس که موجبات خندهم رو فراهم کرد. اصلا یه جوری این کتاب عشق بود که تراپی محسوب میشد.
مرسی خوندی و این همه وقت گذاشتی🤍 حالا تفکرات تاریکم رو برای خودم گذاشتم و خودسانسوری کردم و تو ریویو نچپوندم😁 این کارو میکردم وضعیت عجیبی میشد.
سر ماه باید دو جلد آخر رو بخرم و احتمالا زمستون اگه عمری باقی موند دوباره سراغ پدرجان میرم.
پینوشت: لطف داری و معرفی این مجموعه و شناسوندن عالیجناب لکتر به بقیه رسالتی هست که باعث این حجم از اشتیاقم شده. و واقعا هم نمیشه چشم رو خالق این جریانات و مخلوقات عجیبش بست.
@Sara (پاسخ نطلبیده به کامنتی که مخاطبش شقایقه)
"شقایق هرچه رو که در جواب بخش به بخش ریویوت نوشتم پاک کردم چون در پایان دیدم هرچی که گفته بشه در مقابل کلام تو زایل و باطله"
باهاش درگیر شین کامل، باعث میشه بیشتر بنویسه اونوقت.
@Shaghayegh
🙏🏼
دوکتاب آخر بعضی از دوستانِ پر و پاقرص رو ناامیده کرده بوده. لحظات جذابی در پیش داشته باشی.
🥳
"اصلا یه جوری این کتاب عشق بود که تراپی محسوب میشد."
The doctor is smiling upon you. You seem back on track, so onwards and upwards!
پینوشت: لطف داری و معرفی این مجموعه و شناسوندن عالیجناب لکتر به بقیه رسالتی هست که باعث این حجم از اشتیاقم شده. و واقعا هم نمیشه چشم رو خالق این جریانات و مخلوقات عجیبش بست.
هومممم...رسالت...
انرژی و انگیزههای ناسالم و خوبی داری، شاید تاریخ خوندن هم واست جذاب باشه. یه موقع رسیدی و حوصلکی داشتی سرکی بزن (اگه نزدی).
"شقایق هرچه رو که در جواب بخش به بخش ریویوت نوشتم پاک کردم چون در پایان دیدم هرچی که گفته بشه در مقابل کلام تو زایل و باطله"
باهاش درگیر شین کامل، باعث میشه بیشتر بنویسه اونوقت.
@Shaghayegh
🙏🏼
دوکتاب آخر بعضی از دوستانِ پر و پاقرص رو ناامیده کرده بوده. لحظات جذابی در پیش داشته باشی.
🥳
"اصلا یه جوری این کتاب عشق بود که تراپی محسوب میشد."
The doctor is smiling upon you. You seem back on track, so onwards and upwards!
پینوشت: لطف داری و معرفی این مجموعه و شناسوندن عالیجناب لکتر به بقیه رسالتی هست که باعث این حجم از اشتیاقم شده. و واقعا هم نمیشه چشم رو خالق این جریانات و مخلوقات عجیبش بست.
هومممم...رسالت...
انرژی و انگیزههای ناسالم و خوبی داری، شاید تاریخ خوندن هم واست جذاب باشه. یه موقع رسیدی و حوصلکی داشتی سرکی بزن (اگه نزدی).
Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "به احترام این ریویو و نویسنده اش کلاه از سر برمیدارم."
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریویو هم میذارم تا خودت مقایسه کنی بیر..."
اون که بیراه نمیگی که واضحه.
تجربه نشون داده این مدل کتاب ها معمولا ترجمه مناسبی ندارند.
البته که فعلا عجله ای برای رفتن سمت این مجموعه ندارم، زیرا فی الحال با کوهی از ناخوانده ها رو به رو هستم و یه برنامه چیدم واسه جمع کردنشون و عهد کردم اگر جنگ جهانی سوم هم به وقوع بپیونده از برنامه ام خارج نشم و کتاب جدید نگیرم(من که باورم نمیشه، شما هم باور نکنید) تا این آشفته بازار یه سرو سامونی بگیره.
وقتی هم که قسمت شد برم سراغ این مورد احتمالا زبانم به حد کفایت خوندن انگلیسی اش هست یعنی سعی میکنم که اینطور باشه.
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریویو هم میذارم تا خودت مقایسه کنی بیر..."
اون که بیراه نمیگی که واضحه.
تجربه نشون داده این مدل کتاب ها معمولا ترجمه مناسبی ندارند.
البته که فعلا عجله ای برای رفتن سمت این مجموعه ندارم، زیرا فی الحال با کوهی از ناخوانده ها رو به رو هستم و یه برنامه چیدم واسه جمع کردنشون و عهد کردم اگر جنگ جهانی سوم هم به وقوع بپیونده از برنامه ام خارج نشم و کتاب جدید نگیرم(من که باورم نمیشه، شما هم باور نکنید) تا این آشفته بازار یه سرو سامونی بگیره.
وقتی هم که قسمت شد برم سراغ این مورد احتمالا زبانم به حد کفایت خوندن انگلیسی اش هست یعنی سعی میکنم که اینطور باشه.
Ali wrote: "@Sara (پاسخ نطلبیده به کامنتی که مخاطبش شقایقه)
"شقایق هرچه رو که در جواب بخش به بخش ریویوت نوشتم پاک کردم چون در پایان دیدم هرچی که گفته بشه در مقابل کلام تو زایل و باطله"
باهاش درگیر شین کامل، با..."
(زورچپوندن در کامنتها)
همین که خودت درگیر میشی کفایت میکنه😁 چند نفر به یک نفر🔪
آره مطلعم ولی سرگذشت لکتر برام خیلی جالبه و از وقتی تو سریال رگههاش رو دیدم نمیتونم زیاد امتیازات بقیه رو در نظر بگیرم. چون خیلی اوقات پیش اومده که استقبال خوبی داشتم و به اون ستارههای لعنتی دقت نکردم.
Remembering all those beautiful smiles can make my day🥺
دقیقا و راجع به تاریخ، من معمولا تو بطن رمانها بهشون برخورد میکنم و تا حالا تجربهی جدیای که بخوام یه کتاب تاریخی بخونم رو نداشتم. یه احساسی بهم میگه میخوای تراژدی مردم رو پیشنهاد کنی، نمیدونم😅 ولی اگر چیز به خصوصی در نظر داری معرفی کن. تو این زمینه هیچ اطلاعی ندارم چون انقدر وسیع هست که گهگیجه میگیرم و پروسهش بخاطر مغزم طولانیتر میشه. هی باید چک کنم حالا نویسنده جبههی خاصی داشت یا نه. چقدرش درسته و به کلی مستند و کتابهای دیگه رجوع کنم تا یه دید کلی به دست بیارم. پدرم در خواهد آمد و نمیتونم جلوی سوالاتم رو بگیرم =)
"شقایق هرچه رو که در جواب بخش به بخش ریویوت نوشتم پاک کردم چون در پایان دیدم هرچی که گفته بشه در مقابل کلام تو زایل و باطله"
باهاش درگیر شین کامل، با..."
(زورچپوندن در کامنتها)
همین که خودت درگیر میشی کفایت میکنه😁 چند نفر به یک نفر🔪
آره مطلعم ولی سرگذشت لکتر برام خیلی جالبه و از وقتی تو سریال رگههاش رو دیدم نمیتونم زیاد امتیازات بقیه رو در نظر بگیرم. چون خیلی اوقات پیش اومده که استقبال خوبی داشتم و به اون ستارههای لعنتی دقت نکردم.
Remembering all those beautiful smiles can make my day🥺
دقیقا و راجع به تاریخ، من معمولا تو بطن رمانها بهشون برخورد میکنم و تا حالا تجربهی جدیای که بخوام یه کتاب تاریخی بخونم رو نداشتم. یه احساسی بهم میگه میخوای تراژدی مردم رو پیشنهاد کنی، نمیدونم😅 ولی اگر چیز به خصوصی در نظر داری معرفی کن. تو این زمینه هیچ اطلاعی ندارم چون انقدر وسیع هست که گهگیجه میگیرم و پروسهش بخاطر مغزم طولانیتر میشه. هی باید چک کنم حالا نویسنده جبههی خاصی داشت یا نه. چقدرش درسته و به کلی مستند و کتابهای دیگه رجوع کنم تا یه دید کلی به دست بیارم. پدرم در خواهد آمد و نمیتونم جلوی سوالاتم رو بگیرم =)
Mostafa wrote: "Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "به احترام این ریویو و نویسنده اش کلاه از سر برمیدارم."
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریویو هم میذارم تا ..."
آره عجلهای نداشته باش ولی اینم در نظر بگیر عمر کوتاهه و کتابهای خوب هم زیادن💔 ولی خب کیفیت خوانش از کمیت مهمتره و میدونم تو از این نظر کیفیت رو ملاک میدونی و کتابخوار خوبی هم هستی🤝🏻
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریویو هم میذارم تا ..."
آره عجلهای نداشته باش ولی اینم در نظر بگیر عمر کوتاهه و کتابهای خوب هم زیادن💔 ولی خب کیفیت خوانش از کمیت مهمتره و میدونم تو از این نظر کیفیت رو ملاک میدونی و کتابخوار خوبی هم هستی🤝🏻
Navid wrote: "ممنون بابت این ریویوی مفصل و درجهیک، حتما این مجموعه رو میذارم توی لیست مطالعهی آینده"
متشکرم که وقت گذاشتی و خوندی🤍 امیدوارم لذت ببری و از تجارب محشرت به حساب بیاد.
متشکرم که وقت گذاشتی و خوندی🤍 امیدوارم لذت ببری و از تجارب محشرت به حساب بیاد.
Zohreh wrote: "چقدر گفتم دست بردار از این ظلم و ستم آشکار
حرفی برای گفتن ندارم. فقط قیافم الان اینطوریه
😕
به امید مهربانی حضرت لکتر فرصتی پیش آید و خوانشی دلنشین پدید
بعدش میام و نظراتتو دقیق تر می خونم
خوشحالم ..."
به شکنجهگری مثل من نمیشه گفت😂 روزم شب نمیشه اگه اعمال اینچنینی ازم سر نزنه.
تو و علی به گمونم با هم بخونین بهتره. اون از زیباییهای نسخهی اصلی میگه تو از تباه بودن ترجمه و اوقات خوشی رو با هم سپری میکنین😁
ریویو هم بیاسپویل هست و جای نگرانی وجود نداره. گفتم اطلاع بدم.
خوشحالم که همیشه انرژی بهم میدی و روزم رو میسازی💕
حرفی برای گفتن ندارم. فقط قیافم الان اینطوریه
😕
به امید مهربانی حضرت لکتر فرصتی پیش آید و خوانشی دلنشین پدید
بعدش میام و نظراتتو دقیق تر می خونم
خوشحالم ..."
به شکنجهگری مثل من نمیشه گفت😂 روزم شب نمیشه اگه اعمال اینچنینی ازم سر نزنه.
تو و علی به گمونم با هم بخونین بهتره. اون از زیباییهای نسخهی اصلی میگه تو از تباه بودن ترجمه و اوقات خوشی رو با هم سپری میکنین😁
ریویو هم بیاسپویل هست و جای نگرانی وجود نداره. گفتم اطلاع بدم.
خوشحالم که همیشه انرژی بهم میدی و روزم رو میسازی💕
@Zohreh:
آره علی؟ شروع کردی دیگه؟
حالا شاید برای جلدهای بعدی همه با هم استارت بزنیم
😈🖤
گزارش وضعیت:
آلفا به زولو: «رد دراگون در توقف موقت بعلت درگیری با کتابهای دیگر؛ توقف قابل تمدید در صورت امکان رسیدن قوای کمکی.»
آره علی؟ شروع کردی دیگه؟
حالا شاید برای جلدهای بعدی همه با هم استارت بزنیم
😈🖤
گزارش وضعیت:
آلفا به زولو: «رد دراگون در توقف موقت بعلت درگیری با کتابهای دیگر؛ توقف قابل تمدید در صورت امکان رسیدن قوای کمکی.»
Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "به احترام این ریویو و نویسنده اش کلاه از سر برمیدارم."
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریو..."
آره درست میگی
عمر ما محدود و کتاب های خوب هم نامحدود و به ناچار باید از بین خوبان انتخاب کنیم.
منتها در حال حاضر شدیداً از مسیر و انتخاب هام راضی ام.
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک روز فاصله اون یکی ریو..."
آره درست میگی
عمر ما محدود و کتاب های خوب هم نامحدود و به ناچار باید از بین خوبان انتخاب کنیم.
منتها در حال حاضر شدیداً از مسیر و انتخاب هام راضی ام.
صادقانه هیچ کلمه پیدا نمیکنم که بتونم باهاش تو و مرورهای بینظرت رو تحسین کنم!!
فقط میتونم ازت تشکر کنم که انقدر دقیق و کامل کتابا رو میخونی و برامون نظرتو مینویسی که بتونیم استفاده کنیم
فقط میتونم ازت تشکر کنم که انقدر دقیق و کامل کتابا رو میخونی و برامون نظرتو مینویسی که بتونیم استفاده کنیم
Zohreh wrote: "@Shaghayegh
بخاطر اسپویل و این داستانا نبود که دقیق نخوندم. اصلن به لو رفتن کتاب حساسیتی ندارم. بخاطر این خیلی دقیق نشدم که خواستم در متن و بطن کار باشم. چون دوست دارم نظرات تورو با فکرای خودم مقای..."
ای جانم🥺❤
البته لازم به ذکر هست که من سعی کردم نمای کلی کتاب رو فقط تو ریویو بچپونم. ذهنیاتم رو زیاد باز نکردم ولی خوشحال میشم وقتی کتابا رو خوندیم با هم دربارهشون حرف بزنیم🍻
تجربهی نابی میشه😈
با قدردانی از بقایای زندگانی ناچیزتان جبران خواهم کرد😋
بخاطر اسپویل و این داستانا نبود که دقیق نخوندم. اصلن به لو رفتن کتاب حساسیتی ندارم. بخاطر این خیلی دقیق نشدم که خواستم در متن و بطن کار باشم. چون دوست دارم نظرات تورو با فکرای خودم مقای..."
ای جانم🥺❤
البته لازم به ذکر هست که من سعی کردم نمای کلی کتاب رو فقط تو ریویو بچپونم. ذهنیاتم رو زیاد باز نکردم ولی خوشحال میشم وقتی کتابا رو خوندیم با هم دربارهشون حرف بزنیم🍻
تجربهی نابی میشه😈
با قدردانی از بقایای زندگانی ناچیزتان جبران خواهم کرد😋
Mostafa wrote: "Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "به احترام این ریویو و نویسنده اش کلاه از سر برمیدارم."
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک رو..."
دنیای تالکین واقعا محشره و کیف میکنم هر کسی توش غوطهور میشه. من هم بودم ازش دل نمیکندم و با اولویتهای خودم پیش میرفتم. امیدوارم هر زمان که فرصت شد و خوندیش بتونی کلی لذت ببری🤍
تو همیشه محبت داری🤍
و یادم نرفته که حتما بیشتر از ترجمهش بگم. با یک رو..."
دنیای تالکین واقعا محشره و کیف میکنم هر کسی توش غوطهور میشه. من هم بودم ازش دل نمیکندم و با اولویتهای خودم پیش میرفتم. امیدوارم هر زمان که فرصت شد و خوندیش بتونی کلی لذت ببری🤍
Tara wrote: "صادقانه هیچ کلمه پیدا نمیکنم که بتونم باهاش تو و مرورهای بینظرت رو تحسین کنم!!
فقط میتونم ازت تشکر کنم که انقدر دقیق و کامل کتابا رو میخونی و برامون نظرتو مینویسی که بتونیم استفاده کنیم"
تارای عزیزم🥺❤
متشکرم از لطف و محبتی که بهم داری و نمیدونی چقدر این بازخوردها برام ارزشمندن.
با اینکه این نوشتنها رو در کل بخاطر دل خودم انجام میدم اما وقتی میبینم اینطور به تراوشات ذهنیم واکنش نشون میدین شگفتزده میشم و از طرفی بیشتر مجاب میشم که بنویسم😇
فقط میتونم ازت تشکر کنم که انقدر دقیق و کامل کتابا رو میخونی و برامون نظرتو مینویسی که بتونیم استفاده کنیم"
تارای عزیزم🥺❤
متشکرم از لطف و محبتی که بهم داری و نمیدونی چقدر این بازخوردها برام ارزشمندن.
با اینکه این نوشتنها رو در کل بخاطر دل خودم انجام میدم اما وقتی میبینم اینطور به تراوشات ذهنیم واکنش نشون میدین شگفتزده میشم و از طرفی بیشتر مجاب میشم که بنویسم😇
@shaghayegh
اصلا فکرش رو نمیکردم! کل مدت حتی زمانی که فیلم رو دیدم حس میکردم لکتر و تامس باید شبیه هم باشن.
حس میکنم لفاظیهای عاطفق که همیشه برای عموم استفاده میکنم نباید برای تو به کار ببرم. اما میخوام بدونی منم چنین احساس دارم. و خوشحالم چنیندر ارتباط با همچین وجود عزیزی هستم.
@ali
من به شقایق گفتم ریویو بنویسه🔪 ولی گفتمم اگر ننویسه آپدیتهایش به اندازهی ریویوهاش خوبه. در هرصورت خوشحالم یک ریویو خوب و پربار برای این کتاب و جلد پیش نوشته شده.
اصلا فکرش رو نمیکردم! کل مدت حتی زمانی که فیلم رو دیدم حس میکردم لکتر و تامس باید شبیه هم باشن.
حس میکنم لفاظیهای عاطفق که همیشه برای عموم استفاده میکنم نباید برای تو به کار ببرم. اما میخوام بدونی منم چنین احساس دارم. و خوشحالم چنیندر ارتباط با همچین وجود عزیزی هستم.
@ali
من به شقایق گفتم ریویو بنویسه🔪 ولی گفتمم اگر ننویسه آپدیتهایش به اندازهی ریویوهاش خوبه. در هرصورت خوشحالم یک ریویو خوب و پربار برای این کتاب و جلد پیش نوشته شده.
@Shaghayeh:
آره مطلعم ولی سرگذشت لکتر برام خیلی جالبه و از وقتی تو سریال رگههاش رو دیدم نمیتونم زیاد امتیازات بقیه رو در نظر بگیرم. چون خیلی اوقات پیش اومده که استقبال خوبی داشتم و به اون ستارههای لعنتی دقت نکردم.
آره هرچی ستاره رو دور بریزیم بهتره واقعن. ببینیم نظرت چیه از 3 و 4...
@Sara
من به شقایق گفتم ریویو بنویسه🔪 ولی گفتمم اگر ننویسه آپدیتهایش به اندازهی ریویوهاش خوبه. در هرصورت خوشحالم یک ریویو خوب و پربار برای این کتاب و جلد پیش نوشته شده.
بلی بلی
من تا چاقو چاقو نشدم در برم...
آره مطلعم ولی سرگذشت لکتر برام خیلی جالبه و از وقتی تو سریال رگههاش رو دیدم نمیتونم زیاد امتیازات بقیه رو در نظر بگیرم. چون خیلی اوقات پیش اومده که استقبال خوبی داشتم و به اون ستارههای لعنتی دقت نکردم.
آره هرچی ستاره رو دور بریزیم بهتره واقعن. ببینیم نظرت چیه از 3 و 4...
@Sara
من به شقایق گفتم ریویو بنویسه🔪 ولی گفتمم اگر ننویسه آپدیتهایش به اندازهی ریویوهاش خوبه. در هرصورت خوشحالم یک ریویو خوب و پربار برای این کتاب و جلد پیش نوشته شده.
بلی بلی
من تا چاقو چاقو نشدم در برم...
Sara wrote: "@shaghayegh
اصلا فکرش رو نمیکردم! کل مدت حتی زمانی که فیلم رو دیدم حس میکردم لکتر و تامس باید شبیه هم باشن.
حس میکنم لفاظیهای عاطفق که همیشه برای عموم استفاده میکنم نباید برای تو به کار ببرم. ..."
البته یه دلیلی هم که باعث میشه خیلیا سر هر خالقی فکر کنن که مخلوق شباهت پررنگی داره این هست که فکر میکنن ردپای نویسنده و ویژگیهاش حتما باید تو نوشتهش نمایان باشه. به شخصه چنین چیزی رو در ویل دیدم و وجه تشابهات زیادی هم دارن. هنیبال مثل نیمهی تاریکی میمونه که بقیه ازش واهمه دارن.
اصلا فکرش رو نمیکردم! کل مدت حتی زمانی که فیلم رو دیدم حس میکردم لکتر و تامس باید شبیه هم باشن.
حس میکنم لفاظیهای عاطفق که همیشه برای عموم استفاده میکنم نباید برای تو به کار ببرم. ..."
البته یه دلیلی هم که باعث میشه خیلیا سر هر خالقی فکر کنن که مخلوق شباهت پررنگی داره این هست که فکر میکنن ردپای نویسنده و ویژگیهاش حتما باید تو نوشتهش نمایان باشه. به شخصه چنین چیزی رو در ویل دیدم و وجه تشابهات زیادی هم دارن. هنیبال مثل نیمهی تاریکی میمونه که بقیه ازش واهمه دارن.
Ali wrote: "@Shaghayeh:
آره مطلعم ولی سرگذشت لکتر برام خیلی جالبه و از وقتی تو سریال رگههاش رو دیدم نمیتونم زیاد امتیازات بقیه رو در نظر بگیرم. چون خیلی اوقات پیش اومده که استقبال خوبی داشتم و به اون ستارهه..."
ببینم بلک فرایدی تخفیف میذارن تا اون وقت به طور قطع بگم چه نظری میتونم داشته باشم😁 احساس میکنم مثل بیوگرافی میمونه و برای همین هیجان شاید نداشته باشه ولی اینکه گذشتهی چنین شخصیتی رو شخم بزنی و سرگذشتش رو بفهمی جذابه. امیدوارم آقای هریس ناامیدم نکنه وگرنه باید حرف اول ریویوم رو پس بگیرم😂
این سارا دختر لطیفی بود. همنشینیش با من این بلا رو سرش آورد. اصلا تا دست داری چاقو به چه کارت میاد دختر جان.
آره مطلعم ولی سرگذشت لکتر برام خیلی جالبه و از وقتی تو سریال رگههاش رو دیدم نمیتونم زیاد امتیازات بقیه رو در نظر بگیرم. چون خیلی اوقات پیش اومده که استقبال خوبی داشتم و به اون ستارهه..."
ببینم بلک فرایدی تخفیف میذارن تا اون وقت به طور قطع بگم چه نظری میتونم داشته باشم😁 احساس میکنم مثل بیوگرافی میمونه و برای همین هیجان شاید نداشته باشه ولی اینکه گذشتهی چنین شخصیتی رو شخم بزنی و سرگذشتش رو بفهمی جذابه. امیدوارم آقای هریس ناامیدم نکنه وگرنه باید حرف اول ریویوم رو پس بگیرم😂
این سارا دختر لطیفی بود. همنشینیش با من این بلا رو سرش آورد. اصلا تا دست داری چاقو به چه کارت میاد دختر جان.
Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "مشت اول هزار "
به به😈👊🏻
*خوشم میاد اسم من انگار بد در رفته بود. همه اهل دلن😁"
من که این کاره نیستم. صرفا تماشا می کنم.
دیدم که زیاد دارم انتظار می کشم خواستم با جایزه نقدی طرفین رو به درگیری ترغیب کنم.
به به😈👊🏻
*خوشم میاد اسم من انگار بد در رفته بود. همه اهل دلن😁"
من که این کاره نیستم. صرفا تماشا می کنم.
دیدم که زیاد دارم انتظار می کشم خواستم با جایزه نقدی طرفین رو به درگیری ترغیب کنم.
Mostafa wrote: "Shaghayegh wrote: "Mostafa wrote: "مشت اول هزار "
به به😈👊🏻
*خوشم میاد اسم من انگار بد در رفته بود. همه اهل دلن😁"
من که این کاره نیستم. صرفا تماشا می کنم.
دیدم که زیاد دارم انتظار می کشم خواستم ب..."
😂
به به😈👊🏻
*خوشم میاد اسم من انگار بد در رفته بود. همه اهل دلن😁"
من که این کاره نیستم. صرفا تماشا می کنم.
دیدم که زیاد دارم انتظار می کشم خواستم ب..."
😂
Ali wrote: "یه ریویو معرکه برای یه کتاب فوق العاده"
ممنونم وقت گذاشتی و خوندی🤍 حقیقتا جز فوقالعاده نمیشه در حقش گفت. خوشحالم که با ترجمه گویا نخوندی و لذتش رو بی هیچ واسطهای بردی👌🏻
ممنونم وقت گذاشتی و خوندی🤍 حقیقتا جز فوقالعاده نمیشه در حقش گفت. خوشحالم که با ترجمه گویا نخوندی و لذتش رو بی هیچ واسطهای بردی👌🏻
چه ریویویی بود!!!
چطور ندیده بودمش تا حالا؟!
مرسی که اینقدر خوب جمع کردی و از این به بعد کسی چیزی راجع به هانیبال و اینا بپرسه قطعا مستقیم ارجاع میدمش اینجا از بس کامل و دقیقه.
چطور ندیده بودمش تا حالا؟!
مرسی که اینقدر خوب جمع کردی و از این به بعد کسی چیزی راجع به هانیبال و اینا بپرسه قطعا مستقیم ارجاع میدمش اینجا از بس کامل و دقیقه.
Sara wrote: "چه ریویویی بود!!!
چطور ندیده بودمش تا حالا؟!
مرسی که اینقدر خوب جمع کردی و از این به بعد کسی چیزی راجع به هانیبال و اینا بپرسه قطعا مستقیم ارجاع میدمش اینجا از بس کامل و دقیقه."
مرسی که خوندی 💕
خودم الان رغبت نمیکنم تا تهش رو بخونم ولی یادمه برای نوشتنش کلی وقت گذاشتم. از ریواچ سریال بگیر تا مقایسهی ترجمهی فارسی و اشتراکات و تمایزهایی که تو اقتباسها وجود داشت. اون موقع فرصت چنین کارهایی بود اما الان به ندرت پیش میاد بتونم چنین حرکتی بزنم.
احتمالا چون اون زمان فرند نبودیم ریویو برات نيومد.
قربونت 😁 فکر میکردم دیگه مشخص شده باشه دختر لکترم.
چطور ندیده بودمش تا حالا؟!
مرسی که اینقدر خوب جمع کردی و از این به بعد کسی چیزی راجع به هانیبال و اینا بپرسه قطعا مستقیم ارجاع میدمش اینجا از بس کامل و دقیقه."
مرسی که خوندی 💕
خودم الان رغبت نمیکنم تا تهش رو بخونم ولی یادمه برای نوشتنش کلی وقت گذاشتم. از ریواچ سریال بگیر تا مقایسهی ترجمهی فارسی و اشتراکات و تمایزهایی که تو اقتباسها وجود داشت. اون موقع فرصت چنین کارهایی بود اما الان به ندرت پیش میاد بتونم چنین حرکتی بزنم.
احتمالا چون اون زمان فرند نبودیم ریویو برات نيومد.
قربونت 😁 فکر میکردم دیگه مشخص شده باشه دختر لکترم.