میراث تماشایی یک عکاس بلاروسی؛ عشق نافرجام به وطن در دل تحولات تاریخی

کارگران یک کارخانه ساخت قالب‌های ذغال‌سنگ در منطقه هورادین در سال ۱۹۹۸ به سر کار می‌روند

در دوران پرسترویکا و سال‌های آغازین استقلال بلاروس، «سیارهی بروشکو» به‌عنوان یک عکاس خبری، با ثبت عکس‌های سیاه‌وسفید تأثیرگذار، گذار این کشور از جماهیر شوروی به یک ملت مستقل و ظهور الکساندر لوکاشنکو، رهبر تمامیت‌خواه کنونی آن، را به تصویر کشید.

بروشکو در سال ۲۰۰۰ در ۴۲ سالگی بر اثر بیماری رینود درگذشت، اما میراث او در قالب مجموعه‌ای از تصاویر از این دوران آشفته باقی مانده است.

پسرش، دیمیتری بروشکو، در تماس با رادیو اروپای آزاد و ارسال این تصاویر، نگاهی به زندگی و آثار پدر عکاس خود انداخته است.

کودکی در جریان راهپیمایی به مناسبت انقلاب اکتبر در ۷ نوامبر ۱۹۸۸ رول‌های کاغذ توالت کمیاب را حمل می‌کند

از زمین‌شناسی تا عکاسی

بروشکو در روستای کوچک هارادزیه‌یا در نزدیکی مینسک به دنیا آمد و در هفت‌سالگی، وقتی که یک دوربین به او هدیده دادند، به عکاسی علاقه‌مند شد. او بعداً در دانشگاه زمین‌شناسی خواند، اما علاقه‌اش به عکاسی او را به لابراتوار عکس دانشگاه کشاند تا مهارت‌های چاپ خود را تقویت کند.

دیمیتری می‌گوید: «پدربزرگم عکاسی را درک نمی‌کرد و اغلب می‌پرسید عکاس بودن دیگر چه جور شغلی است؟»

پس از پایان تحصیل، بروشکو ابتدا در یک آتلیه عکس در سالیهورسک و سپس در روزنامه محلی مشغول کار شد و به‌خاطر استعدادش مورد توجه قرار گرفت. او در نهایت به روزنامه‌های بزرگ «بنر جوانان» و «چیرونکا» دعوت شد که هر دو آن‌ها اواخر دهه ۱۹۸۰ بیش از ۵۰۰ هزار نسخه تیراژ داشتند.

صف شیر، مینسک، ۱۹۹۱

دیمیتری می‌گوید: «پدرم مجبور بود در یک لابراتوار عکس در زیرزمین چاپخانه زندگی کند. من آن مکان را خوب به یاد دارم. هنوز صدای غرش قطارهای مترو را در آن‌جا می‌شنوم. شب‌ها ماندن در آن‌جا ممنوع بود و یک پلیس هم نگهبانی می‌داد.»

توبیخ شدید بدون توبیخ واقعی

روزنامه‌ای که بروشکو در آن کار می‌کرد، جوان‌گرا و اصلاح‌طلب بود و اغلب مقامات را عصبانی می‌کرد.

دیمیتری به یاد می‌آورد: «پدرم بارها توسط مقامات محلی احضار می‌شد، اما با شوخی می‌گفت که فقط یک توبیخ شدید بدون توبیخ واقعی بوده است.»

وزن کردن کودکان در یک اردوگاه بهداشتی، سالیهورسک، منطقه مینسک، ۱۹۹۶

دیمیتری می‌گوید: «ما یک ویژگی خانوادگی داریم: در موقعیت‌های بحرانی، شوخی می‌کنیم. خنده ترس را از بین می‌برد و باعث هشیاری بیشتر می‌شود.»

الکساندر لوکاشنکو (وسط) در جشن‌های روز پیروزی در ۹ مه ۱۹۹۵، به مناسبت پیروزی شوروی بر آلمان نازی در سال ۱۹۴۵ دیده می‌شود

درس‌های عشق و زندگی

دیمیتری هنر خوانده بود و آرزو داشت در کالج دولتی مینسک، کانون حیات هنری بلاروس، تحصیل کند. اما پدرش نظر دیگری داشت و به او گفت: «نیازی به تخصص خاصی نداری. تو فقط خوب ارتباط برقرار کن و من به تو عکاسی یاد می‌دهم.»

بروشکو با وجود بیماری، دیمیتری را در جنبه‌های فنی و هنری عکاسی آموزش داد.

دیمیتری خاطراتش را این گونه مرور می‌کند: «پدرم به من درس زندگی هم می‌داد. در طبقه اول، لابراتوارهای عکس، دستگاه تهویه هم داشتند. وقتی مشغول نوشیدن ودکا بودند، صدای به هم خوردن لیوان‌ها را می‌شد در سراسر بلاروس شنید. همه صدای پدرم را می‌شناختند. وقتی خطایی از من سر می‌زد و او سر من داد می‌زد، آن‌ها با تأسف سرشان را تکان می‌دادند و لبخند می‌زدند.»

زنی در حال عبور از میدان اکتبر، مینسک، ۱۹۸۸

میراثی که سوخت

دیمیتری اعتراف می‌کند که اگر پدرش زود از دنیا نمی‌رفت، هرگز به سراغ عکاسی خبری نمی‌رفت. او که در آن زمان ۱۹ ساله بود، می‌گوید که از سخنان همکاران پدرش در مراسم تشییع‌جنازه بسیار متأثر شده است. یکی از آن‌ها اشاره کرد که پدرش میراث بزرگی از عکس‌ها را از خود به جای گذاشته است که باید حفظ شود.

آرشیو بروشکو در دفتر تحریریه مجله «نارودنایا» نگهداری می‌شد. همکاران گفتند که بلافاصله پس از مرگ او، روزنامه تصمیم گرفت آثار او را حذف کند.

دیمیتری می‌گوید: «پدرم قبلاً مقداری از بایگانی خود را به خانهٔ مادربزرگش منتقل کرده بود. بخش قابل‌توجهی از بایگانی به مدت شش سال، تا زمان مرگش، در آن‌جا نگهداری می‌شد. پس از مرگ او، از بستگانم خواستم که آرشیو را دور نیندازند. متأسفانه، آن‌ها بخشی از آن را سوزاندند. آن‌ها حتی عکسی از نمایشگاه او در موزه ملی هنر را هم سوزاندند و صفحات شیشه‌ای عکس‌ها را برای استفاده در گلخانه نگه داشتند.»

جشن روز سنت نیکلاس، منطقه برست، ۱۹۹۶

برچسب «افراط‌گرایی»، پس از مرگ

در سال ۲۰۱۵، پاول لاتوشکا، سفیر وقت بلاروس در فرانسه، روزنامه‌نگاران را برای هفتهٔ مد بلاروس به پاریس دعوت کرد. این فرصتی برای دیمیتری بود تا بخشی از میراث پدرش را که از سوی دولت لوکاشنکو برچسب «افراطی» خورده بود، از بلاروس خارج کند.

دیمیتری توضیح می‌دهد: «این کتاب حاوی عکس‌هایی از ارتش بلاروس، چرنوبیل و زندگی روزمره در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ بود. هیچ سیاست یا نمادی در آن وجود نداشت، فقط حس زمان بود.»

دیمیتری توانست برخی از عکس‌های چاپ‌شدهٔ پدرش را به پاریس منتقل کند.

او می‌گوید: «بایگانی همیشه دشوار، پرهزینه و دست‌وپاگیر است. باید بدانید چه زمانی و کجا عکس گرفته شده. باید تحقیق کنید و چیزهای جالبی در مورد تاریخ کشورتان یاد بگیرید. این یک کار سخت بایگانی برای بازیابی حافظه است. اما من چیزی در زندگی‌ام دارم که به آن افتخار کنم: کار پدرم.»

تشییع جنازه یکی از همسایگان، منطقه پیتریکاو، منطقه هومل، ۱۹۹۶

«پدر همهٔ کارها را تنهایی می‌کرد»

در سال ۱۹۹۸، بروشکو نمایشگاهی در موزه ملی هنر برگزار کرد، با وجود مخالفت مدیر موزه.

آن‌ها ابتدا نمایشگاه را به عکاس دیگری پیشنهاد کرده بودند، اما او امتناع کرد و بروشکو پذیرفت.

دیمیتری می‌گوید: «پدرم در آن زمان به‌شدت بیمار بود و می‌دانست که زمان زیادی ندارد. او به معنای واقعی کلمه به این پروژه چسبیده بود. خروجی او این بود: رفتن به سفرهای کاری و عکاسی کردن؛ نه گرفتن مجموعه‌ای از عکس‌ها بلکه پروراندن یک موضوع و به منصه ظهور رساندن آن.»

بروشکو به مدت یک سال برای پروژهٔ نهایی خود عکس انداخت و حتی به منطقهٔ ممنوعه چرنوبیل رفت. این کار گاهی اوقات از نظر جسمی سخت بود و اغلب باعث می‌شد بیمار و بستری شود. هنگام کار بر روی پروژه، به او گفته شد که ناتوانی و ازکارافتادگی خود را ثبت کند، اما او نپذیرفت.

دیمیتری چنین می‌گوید:

«پدرم یک آپارتمان کوچک زیر کارگاهش داشت و در آن‌جا آگراندیسمان (دستگاه بزرگ‌کننده تصویر) را روی ماشین لباسشویی گذاشته بود. گاهی اوقات آن‌قدر درد داشت که نمی‌توانست راه برود و فقط می‌توانست بخزد. اما با این حال، همهٔ کارها را خودش انجام می‌داد: انتخاب، چاپ و روتوش عکس‌ها. من اغلب به او سر می‌زدم، هرچند دیدن او در آن وضعیت برایم بسیار دردناک بود.»

نمایشگاه موزه ملی هنر به یک رویداد مهم تبدیل شد و تمام کانال‌های تلویزیونی آن را پوشش دادند. در آن زمان بود که پدر بروشکو بالأخره به اهمیت عکاسی پی برد.

دیمیتری اضافه می‌کند: «او همیشه فکر می‌کرد که عکاسی کار جدی‌ای نیست، اما بعد از این‌که در روزنامه‌ها دربارهٔ پسرش خواند و کار او را در تلویزیون دید، بالأخره حرفهٔ پسرش را پذیرفت.»

میدان لنین، مینسک. پسری با چکمه‌های لاستیکی و شلوار پاره، با چشمی کبود و روبانی از نشان حکومتی بر سینه، ۷ نوامبر ۱۹۸۹

«اگر این را دوباره منتشر کنی، می‌برمت دادگاه!»

در همان زمان، کتاب «در جست‌وجوی بلاروس» ۱۲ سال پس از فاجعهٔ چرنوبیل منتشر شد، اما تنها ۵۰ نسخهٔ سانسورشده به بلاروس رسید و برخی از صفحات آن خالی بود.

دیمیتری داستان دیگری را در مورد نمایشگاهی که در سال ۲۰۱۱ برگزار شد، تعریف می‌کند. مدیر سینما به او اطلاع داد که نمایشگاه لغو شده زیرا یک مأمور ارشد از ساختمان مجاور (دفتر کاگ‌ب) گفته بود که این نمایشگاه کشور را بی‌اعتبار می‌کند.

«عکس‌های نمایشگاه در مورد زندگی در بلاروس بود - چیز خاصی نبود، سیاستی در کار نبود. یک نفر با شمارهٔ ناشناس با من تماس گرفت و گفت «من قبلاً با پدرت صحبت می‌کردم و حالا باید با تو صحبت کنم». او خود را به‌عنوان معاون رئیس سرویس امنیتی ریاست‌جمهوری معرفی کرد.

«بعد توی تلفن فریاد زد که اگر این را دوباره منتشر کنی، می‌برمت به دادگاه! پدرت کجاست؟ گفتم ۱۰ سال پیش فوت کرده و او تماس را قطع کرد.»

مردی دارای معلولیت در حال استراحت پس از کمک به همسایگانش در برداشت سیب زمینی، منطقه خوینیتسکی، استان هومل، ۱۹۹۶

دیمیتری می‌گوید: «آن‌ها عکاسی را دوست ندارند چون منظرهای ناخوشایندی را از آن‌ها نشان می‌دهد. در ۲۰ سال آینده، فقط آن عکس که از یک پسر در خیابان ۷ نوامبر گرفته شده به یادشان می‌مانَد؛ پسری که با روبان نشان حکومتی به سینه در وضعیتی ناخشنود دیده می‌شود.»

عشق یک‌طرفه

در سال ۲۰۱۹، دیمیتری کتاب «تغییر» را منتشر کرد که شامل بیش از ۱۰۰ عکس از پدرش از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ بود که دورهٔ اوج گلاسنوست در اتحاد جماهیر شوروی تا اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در بلاروس را پوشش می‌داد. (گلاسنوست اصطلاحی روسی است که به یکی از سیاست‌های میخائیل گورباچف که در ۱۹۸۵ شروع شد، اشاره دارد.)

دیمیتری در مقدمه کتاب دربارهٔ کار پدرش می‌نویسد: «تغییر شاید بهترین کلمه در زبان بلاروسی باشد که دوره تاریخی دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ را توصیف می‌کند.»

کل نسخه‌های کتاب ظرف یک سال به فروش رفت. موفقیت آن یک پیروزی شخصی برای دیمیتری بود. تا سال ۲۰۱۹، چاپ کتاب به پایان رسیده بود و تا سال ۲۰۲۰، این کتاب دیگر چاپ نشد.

خیابان انقلاب، مینسک، ۱۹۸۹

دیمیتری می‌گوید: «پدر عکس‌های زیبا نمی‌گرفت، او واقعیت کشور را ثبت می‌کرد. واقع‌نمایی ذاتاً با زندگی اجتماعی یک فرد مرتبط است. رئالیسم، بدون زمینهٔ اجتماعی، غیرممکن است. نمی‌توانید بدون چنین زمینه‌ای از یک شخص عکس بگیرید.

پدر کشورش را دوست داشت، اما این یک عشق بی‌پاسخ و یک‌طرفه بود.

آلبومی از منتخب عکس‌های او را تماشا کنید.

نگاه بروشکو به زندگی روزمره در بلاروس، دهه ۱۹۸۰–۱۹۹۰

دیمیتری بروشکو در خارج از کشور زندگی می‌کند و به‌عنوان یک عکاس خبری کار پدرش را ادامه می‌دهد.