پرش به محتوا

قدرت متوسط

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
سران کشورهای گروه ۲۰ و دیگر کشورهای جهان درنشست G-20 در سال ۲۰۰۸ در واشینگتن. اکثر اعضای گروه ۲۰ قدرت میانه هستند، در حالی که برخی دیگر از قدرت‌های بزرگ می‌باشند.

در روابط بین‌المللی، قدرت میانه کشوری مستقل است که نه ابرقدرت است و نه یک قدرت بزرگ، اما هنوز هم نفوذ و رسمیت بین‌المللی بسیار یا متوسطی دارد. مفهوم «قدرت میانه» به منشأ نظام دولتی اروپا بازمی‌گردد. در اواخر قرن ۱۶، متفکر سیاسی ایتالیایی جیووانی بوترو جهان را به سه نوع دولت تقسیم کرد- grandissime (امپراتوری), mezano (قدرت میانه) و piccoli (کوچک قدرت). بنا به نظر بوترو، یک mezano یا قدرت میانه «... بدون نیاز به کمک از دیگران دارای قدرت و اقتدار کافی برای روی پای خود ایستادن است.»[۱]

تعریف

[ویرایش]

بر روی هیچ روش استانداردی که دولت‌های قدرت میانه را تعریف کند توافق نشده‌است. برخی محققان با استفاده از آمار تولید ناخالص ملی (GNP) فهرست‌هایی از قدرت‌های متوسط از سراسر جهان ایجاد می‌کنند. از لحاظ اقتصادی، قدرت‌های متوسط به‌طور کلی کشورهایی هستند که بیش از حد «بزرگ» یا بیش از حد «کوچک» در نظر گرفته نمی‌شوند. با این حال، اقتصاد همیشه عامل تعیین‌کننده نیست. در معنای عام، یک قدرت میانه کشوری است که درجه‌ای از نفوذ در سطح جهان دارد، اما در هیچ منطقه‌ای مسلط نیست. این تعریف جهانی نیست و برخی قدرت میانه را شامل کشورهایی می‌دانند که می‌توانند به عنوان قدرت منطقه‌ای در نظر گرفته شوند.

بر اساس نظر دانشگاهیان در دانشگاه لستر و دانشگاه ناتینگهام:

وضعیت قدرت میانه معمولاً به دو روش شناسایی می‌شود. روش سنتی و رایج‌ترین روش تجمیع معیارهای فیزیکی و مادی مهم برای رتبه‌بندی کشورها با توجه به قابلیت‌های نسبی آن‌ها است. از آنجایی که قابلیت کشورها با هم متفاوت هستند، به عنوان ابرقدرت (و یا قدرت‌های بزرگ) قدرت میانه یا کوچک قدرت تقسیم می‌شوند. اخیراً، با تمرکز بر ویژگی‌های رفتاری نیز روش دومی برای شناسایی وضعیت میانه‌قدرت به وجود آمده‌است. در این روش فرض می‌شود که قدرت میانه می‌تواند به دلیل رفتارهای سیاست خارجی از ابرقدرت‌ها و قدرت‌های کوچک‌تر متمایز شوند- قدرت‌های متوسط با پیروی از محدوده کوچک و انواع خاصی از علایق سیاست خارجی، به دنبال وضعیتی مناسبی برای خود هستند. در این روش، قدرت‌های متوسط کشورهایی هستند که از مهارت‌های نسبی دیپلماتیک خود در جهت خدمت‌رسانی به صلح و ثبات بین‌المللی استفاده می‌کنند. هر دو این روش‌ها رقابتی و بحث‌برانگیز هستند، اما ثابت شده روش سنتی کمّی نسبت به روش رفتاری مشکل‌سازتر است. [نیازمند منبع]

بر اساس نظر ادوارد جردان از دانشگاه مدیریت سنگاپور:

همه قدرت‌های متوسط به‌طور معمول از طریق بینش‌های چند جانبه و همکارانه، یک رفتار سیاست خارجی از خود نشان می‌دهند که نظم جهانی را تثبیت و مشروع می‌سازد. با این حال میانه‌قدرت‌های در حال ظهور و سنتی می‌توانند با توجه به تفاوت‌های سازنده و رفتاریِ متقابل- مؤثر از هم متمایز شوند. در اصل، قدرت‌های متوسط سنتی ثروتمند، پایدار، برابری طلب، و اجتماعی دموکراتیک هستند و به‌طور منطقه ای تأثیر گذار نیستند. از نظر رفتاری، این کشورها از خود یک جهت‌گیری منطقه‌ای ضعیف و دوسوگرا نشان می‌دهند که هویت آنها را در منطقه‌ها از دولت‌های قدرتمند متمایز می‌سازد و به آنها امتیازی تسکین‌بخش در برابر فشارهای اصلاحات جهانی می‌دهد. در مقابل، میانه‌قدرت‌های در حال ظهور، کشورهایی نیمه محیطی، تساوی‌گرای مادی و وابستگی به خود بسیاری نشان می‌دهند. از نظر رفتاری، این کشورها اصلاح طلب هستند و در تغییرات جهانی رادیکال نیستند. همچنین، جهت‌دهی منطقه‌ای قوی از خود نشان می‌دهند که به نفع یکپارچگی منطقه‌ای است. از طرف دیگر، به دنبال ایجاد هویتی متمایز با دولت‌های ضعیف در منطقه نیز هستند.

تعریف دیگری از پیشگام قدرت میانه: «کشورهای قدرت میانه از لحاظ سیاسی و اقتصادی مهم و از نظر بین‌المللی مورد احترام هستند و رقابت نیروهای هسته‌ای را نفی می‌کنند. این امر به آنها اعتبار بین‌المللی قابل توجهی می‌دهد.»[۳] با این وجود، بر اساس این تعریف کشورهای دارای نیروی هسته‌ای مانند هند و پاکستان و هر کشور شرکت‌کننده از ناتو دارای هسته ای قدرت میانه نیستند.

دیپلماسی قدرت میانه

[ویرایش]

بر اساس نظر لورا نیک از انجمن بین‌المللی مطالعات:

اگرچه در مورد مفهوم قدرت میانه ابهاماتی مفهومی وجود دارد، قدرت‌های متوسط اغلب به واسطه رفتار بین‌المللی خود- به اصطلاح «دیپلماسی قدرت میانه» - شناسایی می‌شوند که تمایل به دنبال کردن راه‌حل‌های چندجانبه برای دریافت مواضع سازشگرایانه در اختلافات بین‌المللی، تمایل به پذیرش مفاهیم «شهروند خوب بین‌المللی» برای هدایتِ … دیپلماسی است. قدرت‌های متوسط کشورهایی هستند که مهارت‌های متعدد مدیریتی و اعتبار بین‌المللی خود را وقف حفظ نظم و صلح بین‌المللی می‌کنند. قدرت‌های میانه از طریق ایجاد ائتلاف و خدمت‌رسانی به عنوان واسطه‌ها و میانجی‌ها، و از طریق فعالیت‌های مدیریت اختلافات و تصمیم‌گیری، به حفظ نظم بین‌المللی کمک می‌کنند. قدرت‌های متوسط این فعالیت‌های بین‌المللی را به دلیل یک الزام ایده‌آفهرستی مربوط به قدرت میانه بودن انجام می‌دهند. این الزام آن است که قدرت‌های متوسط دارای مسئولیتی اخلاقی و توانایی جمعی در حفاظت از نظم بین‌المللی در برابر کسانی که این نظم را تهدید می‌کنند (در زمان‌هایی خاص شامل قدرت‌های اصلی یا بزرگ) هستند. این الزام به ویژه در دوره جنگ سرد قابل توجه بود.

بنا به نظر دانشمند روابط بین‌المللی آنِت بیکر فاکس، روابط قدرت‌های متوسط میانه و قدرت‌های بزرگ رفتارهای پیچیده و طرح‌های معاملاتی بیشتری نسبت به آنچه فرض می‌شده آشکار می‌کنند. بر اساس نظر سویا یوشیهیده، «قدرت میانه بودن تنها از نظر اندازه کشور یا توان نظامی یا اقتصادی نیست. بلکه، دیپلماسی یک قدرت میانه توسط ناحیه‌ای تعریف می‌شود که یک کشور منابع و دانش خود را در آن سرمایه‌گذاری می‌کند. کشورهای قدرت میانه از تقابل مستقیم با قدرت‌های بزرگ می‌پرهیزند، اما خود را به عنوان «فعالانی اخلاقی» می‌بینند و به دنبال نقش خود در نواحی خاص از جمله حقوق بشر، محیط زیست، و قوانین نظامی هستند. قدرت‌های متوسط نیروی محرک فرایند فراملی ایجاد نهادها هستند.» بنا بر تعریف دکتر پوریا انگشت بافت در کتاب قدرت های منطقه ای، قدرت منطقه در چند منطقه مهم دارای قدرت برتر است در صورتی که یک ابر قدرت جهانی یا یک قدرت بزرگ جهانی در سراسر دنیا دارای قدرت برتر می باشد.

ویژگی‌های دیپلماسی قدرت میانه عبارتند از:[۵]

ابتکار قدرت‌های متوسط (MPI) یک برنامه از مؤسسه امنیت جهانی است که اهمیت دیپلماسی قدرت‌های متوسط را برجسته می‌کند. از طریق MPI، هشت سازمان بین‌المللی غیردولتی قادر به کار در درجه اول با دولت‌های قدرت میانه هستند تا دولت‌های دارای سلاح‌های هسته‌ای را به برداشتن گام‌های فوری در جهت کاهش خطرات هسته ای تشویق و آموزش دهند، و همچنین مذاکراتی برای از بین بردن سلاح‌های هسته ای آغاز کنند. کشورهای قدرت میانه به ویژه در مسائل مربوط به کنترل تسلیحات نفوذ دارند، زیرا به لحاظ سیاسی و اقتصادی قابل توجه، و از نظر بین‌المللی مورد احترام کشورهایی هستند که رقابت برای سلاحهای هسته‌ای را نفی کرده‌اند. این امر به آن‌ها اعتبار سیاسی قابل توجهی می‌دهد.

خود-تعریفی توسط دولت‌های ملی

[ویرایش]

اصطلاح قدرت میانه برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم وارد گفتمان سیاسی کانادا شد. نخست‌وزیر Louis سنت لوران، به عنوان مثال، کانادا را «یک قدرت از رتبه متوسط» نامید و در طراحی تعریف کلاسیک دیپلماسی قدرت میانه کانادایی کمک کرد. هنگامی که او از انتخابات کانادا در برابر شورای امنیت سازمان ملل متحد دفاع می‌کرد گفت: «... طبیعت ویژه رابطه [کانادا] با بریتانیا و ایالات متحده مسئولیت‌های ما را پیچیده کرده‌است». کانادا یک «ایالت ماهواره‌ای» برای یکی از این دو کشور نبود، اما «به تصمیم‌گیری بی‌طرفانه با توجه به تعهدات به مردم کانادا و علائق آنها در رفاه در جامعه بین‌المللی ادامه می‌دهد.»[۷] رهبران کانادا معتقد بودند که کانادا یک قدرت میانه بود، زیرا شریکی جدید در اتحادهای بزرگتر (به عنوان مثال ناتو، استقرار) بود، به‌طور فعال درگیر حل و فصل اختلافات خارج از منطقه خود (به عنوان مثال بحران سوئز) بود، یک قدرت استعماری سابق نبود و در نتیجه در منازعات ضد استعماری بی‌طرف بود، به‌طور فعال در سازمان ملل متحد برای نمایندگی کردن از کشورهای کوچکتر و جلوگیری از تسلط ابرقدرت‌ها عمل کرده بود (و به همین دلایل اغلب در شورای امنیت سازمان ملل متحد انتخاب می‌شد)، و چون درگیر فعالیت‌های انسان‌دوستانه و حافظ صلح در سراسر جهان بود.

در مارس سال ۲۰۰۸، نخست‌وزیر استرالیا به نام کوین راد سیاست خارجی کشور خود را به عنوان یک "دیپلماسی قدرت میانه" با معیارهای مشابه تعریف کرد. استرالیا در مسائلی مانند "اقتصاد جهانی و امنیت و چالش‌های زیست محیطی" "بر تصمیم‌گیران بین‌المللی اثر خواهد گذاشت".[۸]

قدرت میانه یا قدرت بزرگ؟

[ویرایش]

همپوشانی میان فهرست قدرت‌های متوسط و قدرت‌های بزرگ نشان می‌دهد که هیچ توافق عامی میان مقامات وجود ندارد.[۹]

کشورهایی مانند فرانسه، روسیه و بریتانیا به‌طور کلی به دلیل اهمیت نظامی و راهبردی، وضعیتشان به عنوان قدرت‌های هسته‌ای به رسمیت شناخته شده و کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد قدرت‌های بزرگ در نظر گرفته می‌شود. برخی از دانشگاهیان نیز بر این باور اند که آلمان و ژاپن نیز به دلیل اقتصادهای بزرگ و پیشرفته و نفوذ جهانیشان، و نه به دلیل توانمندی‌های نظامی یا راهبردی‌شان قدرت‌های بزرگ هستند.[۱۰] ایتالیا نیز به ویژه به دلیل موقعیتش در G7 و اثر نفوذ در سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی موضوع بحث‌های بسیاری در میان دانشگاهیان و مفسران در مورد وضعیتش به عنوان یک قدرت بزرگ[۱۱][۱۲] بوده‌است. گرچه حمایت علمی گسترده‌ای از قدرت بزرگ بودن هند انجام نشده‌است، در سال‌های اخیر در زمینه علوم سیاسی شاهد افرادی از قبیل ملک موهان (۲۰۱۱) و دکتر زبیگنیو برژینسکی (۲۰۱۲) بوده‌ایم که ادعای اینکه هند دارای وضعیت یک قدرت بزرگ است را مطرح کرده‌اند.[۱۳][۱۴]

در عین حال منابعی در زمان‌های مختلف به کشورهای به عنوان قدرت میانه اشاره کرده‌اند:

فهرست قدرت‌های متوسط

[ویرایش]

مانند قدرت‌های بزرگ، در مورد آنکه کدام کشورها قدرت میانه هستند نیز هیچ توافق عامی میان مقامات وجود ندارد. فهرست‌ها اغلب در معرض مناظرات هستند و معمولاً کشورهای نسبتاً بزرگ (به عنوان مثال برزیل) را در کنار کشورهای نسبتاً کوچکتر (به عنوان مثال نروژ) قرار می‌دهند.[۲۸] واضح است که همه قدرت‌های متوسط دارای وضعیت برابری نیستند. برخی از آن‌ها قدرت منطقه‌ای و اعضای G20 هستند (مثلاً استرالیا)، در حالی که برخی دیگر به راحتی می‌توانند کوچک قدرت در نظر گرفته شوند (به عنوان مثال جمهوری چک). برخی از میاه قدرت‌های بزرگتر نیز نقش مهمی در سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان تجارت جهانی دارند.

در ادامه، فهرستی از کشورهایی که در گذشته یا به تازگی توسط متخصصین دانشگاهی یا دیگر متخصصین قدرت میانه در نظر گرفته شده‌اند آمده‌است:

منابع

[ویرایش]
  1. Rudd K (2006) Making Australia a force for good, Labor eHerald Archived 27 June 2007 at theWayback Machine.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Jordaan, Eduard (2003).
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ Middle Powers Initiative (2004) Building Bridges: What Middle Power Countries Should Do To Strengthen the NPT بایگانی‌شده در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine, GSI
  4. Bishai LS (2000) From Recognition to Intervention: The Shift from Traditional to Liberal International Law Archived 28 February 2002 at theWayback Machine.
  5. Yoshihide, Soeya.
  6. Patrick James; Mark J. Kasoff (2008).
  7. H.H. Herstien, L.J. Hughes, R.C. Kirbyson.
  8. Shanahan D (2008) Time to go global, urges Rudd بایگانی‌شده در ۱۷ مه ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine, The Australian
  9. Mehmet Ozkan.
  10. Encarta - The Great Powers.
  11. Canada Among Nations, 2004: Setting Priorities Straight.
  12. Sterio, Milena (2013).
  13. Strategic Vision: America & the Crisis of Global Power by Dr. Zbigniew Brzezinski, pp 43–45.
  14. Malik, Mohan (2011).
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ P. Shearman, M. Sussex, European Security After 9/11(Ashgate, 2004) - According to Shearman and Sussex, both the UK and France were great powers now reduced to middle power status.
  16. Otte M, Greve J (2000) A Rising Middle Power?: German Foreign Policy in Transformation, 1989-1999, St. Martin's Press
  17. Sperling, James (2001).
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ Tobias Harris, 'Japan Accepts its "Middle-Power" Fate'. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام «Harris» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  19. Efstathopoulos, Charalampos (2011).
  20. Robert W. Bradnock, India's Foreign Policy since 1971 (The Royal Institute for International Affairs, London: Pinter Publishers, 1990), quoted in Leonard Stone, 'India and the Central Eurasian Space', Journal of Third World Studies, Vol. 24, No. 2, 2007, p. 183: 'The U.S. is a superpower whereas India is a middle power.
  21. Cartwright, Jan (2009).
  22. Verbeek, Bertjan; Giacomello, Giampiero (2011).
  23. "Operation Alba may be considered one of the most important instances in which Italy has acted as a regional power, taking the lead in executing a technically and politically coherent and determined strategy."
  24. "Italy plays a prominent role in European and global military, cultural and diplomatic affairs.
  25. Cox, Robert W. (1989).
  26. Soeya Yoshihide, 'Diplomacy for Japan as a Middle Power, Japan Echo, Vol. 35, No. 2 (2008), pp. 36-41.
  27. Neumann, Iver B. (2008).
  28. ۲۸٫۰۰ ۲۸٫۰۱ ۲۸٫۰۲ ۲۸٫۰۳ ۲۸٫۰۴ ۲۸٫۰۵ ۲۸٫۰۶ ۲۸٫۰۷ ۲۸٫۰۸ ۲۸٫۰۹ ۲۸٫۱۰ ۲۸٫۱۱ ۲۸٫۱۲ ۲۸٫۱۳ ۲۸٫۱۴ ۲۸٫۱۵ ۲۸٫۱۶ Solomon S (1997) South African Foreign Policy and Middle Power Leadership بایگانی‌شده در ۲۶ آوریل ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine, ISS
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ Wurst J (2006) Middle Powers Initiative Briefing Paper, GSI بایگانی‌شده در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ Cooper AF (1997) Niche Diplomacy - Middle Powers after the Cold War بایگانی‌شده در ۶ مارس ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine, palgrave
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ Bernard Wood, 'Towards North-South Middle Power Coalitions', in Middle Power Internationalism: The North-South Dimension, edited by Cranford Pratt (Montreal, McGill-Queen's University Press, 1990).
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Yasmi Adriansyah, 'Questioning Indonesia's place in the world', Asia Times (20 September 2011): 'Countries often categorized as middle power (MP) include Australia, Canada and Japan. The reasons for this categorization are the nations' advanced political-economic stature as well as their significant contribution to international cooperation and development. India and Brazil have recently become considered middle powers because of their rise in the global arena—particularly with the emerging notion of BRIC (Brazil, Russia, India and China).'
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ ۳۳٫۳ Buzan, Barry (2004). The United States and the Great Powers. Cambridge, United Kingdom: Polity Press. p. 71. ISBN 0-7456-3375-7. {{cite book}}: Cite has empty unknown parameter: |coauthors= (help)
  34. Hazleton WA (2005) Middle Power Bandwagoning? Australia's Security Relationship with the United States بایگانی‌شده در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۰ توسط Wayback Machine, allacademic
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ ۳۵٫۴ ۳۵٫۵ ۳۵٫۶ ۳۵٫۷ demosEUROPA – Centre for European Strategy Golden Age of Middle Powers? بایگانی‌شده در ۴ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine, Adam Balcer, January 2012
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ Inoguchi K (2002) The UN Disarmament Conference in Kyote بایگانی‌شده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  37. Caplan G (2006) From Rwanda to Darfur: Lessons learned? بایگانی‌شده در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۰ توسط Wayback Machine, SudanTribune
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Heine J (2006) On the Manner of Practising the New Diplomacy, ISN بایگانی‌شده در ۷ اکتبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ Gladys Lechini, Middle Powers: IBSA and the New South-South Cooperation. NACLA Report on the Americas, Vol. 40, No. 5 (2007): 28-33: 'Today, a new, more selective South-South cooperation has appeared, bringing some hope to the people of our regions. The trilateral alliance known as the India, Brazil, and South Africa Dialogue Forum, or IBSA, exemplifies the trend … The three member countries face the same problems and have similar interests. All three consider themselves "middle powers" and leaders of their respective regions, yet they have also been subject to pressures from the North.'
  40. Daniel Flemes, Emerging Middle Powers' Soft Balancing Strategy: State and Perspective of the IBSA Dialogue Forum. Hamburg: GIGA, 2007.
  41. ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ Behringer, Ronald M. (2005). "Middle Power Leadership on the Human Security Agenda". Cooperation and Conflict. 40 (3): 305–342. doi:10.1177/0010836705055068.
  42. Crosby, Ann Denholm (1997). "A Middle-Power Military in Alliance: Canada and NORAD". Journal of Peace Research. 34 (1): 37–52. doi:10.1177/0022343397034001004. JSTOR 424829.
  43. Petersen K (2003) Quest to Reify Canada as a Middle Power, Dissident Voice
  44. "THE UN DISARMAMENT CONFERENCE IN KYOTO". disarm.emb-japan.go.jp. Archived from the original on 16 January 2013. Retrieved 13 November 2015.
  45. Heine, Jorge. "On the Manner of Practising the New Diplomacy". The Centre for International Governance Innovation. Archived from the original on 2007-10-07. Retrieved 13 November 2015.[پیوند مرده]
  46. ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ ۴۶٫۲ ۴۶٫۳ Pratt C (1990) Middle Power Internationalism, MQUP
  47. ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ ۴۷٫۲ ۴۷٫۳ Cooper, Andrew F.; Antkiewicz, Agata; Shaw, Timothy M. (2007). "Lessons from/for BRICSAM about South-North Relations at the Start of the 21st Century: Economic Size Trumps All Else?". International Studies Review. 9 (4): 673–689. doi:10.1111/j.1468-2486.2007.00730.x.
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ Ploughshares Monitor (1997) Scrapping the Bomb: The role of middle power countries بایگانی‌شده در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  49. GILLEY, BRUCE (September 10, 2012). "The Rise of the Middle Powers". The New York Times Company. p. 1. Retrieved 14 March 2015.
  50. Thanos Veremēs (1997)The Military in greek Politics "Black Rose Books"
  51. Higgott, Richard A.; Cooper, Andrew Fenton (1990). "Middle power leadership and coalition building: Australia, the Cairns Group, and the Uruguay Round of trade negotiations". International Organization. 44 (4): 589–632. doi:10.1017/S0020818300035414. JSTOR 2706854.
  52. ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ Jonathan H. Ping, Middle Power Statecraft: Indonesia, Malaysia, and the Asia Pacific (Aldershot: Ashgate Publishing, 2005).
  53. www.lrb.co.uk
  54. «www.acronym.org.uk». بایگانی‌شده از اصلی در ۴ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۵ نوامبر ۲۰۱۶.
  55. ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ Mace G, Belanger L (1999) The Americas in Transition: The Contours of Regionalism (p 153)
  56. Kim R. Nossal and Richard Stubbs, 'Mahathir's Malaysia: An Emerging Middle Power?' in Niche Diplomacy: Middle Powers After the Cold War, edited by Andrew F. Cooper (London: Macmillan, 1997).
  57. Louis Belanger and Gordon Mace, 'Middle Powers and Regionalism in the Americas: The Cases of Argentina and Mexico', in Niche Diplomacy: Middle Powers After the Cold War, edited by Andrew F. Cooper (London: Macmillan, 1997).
  58. ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ Pierre G. Goad, 'Middle Powers to the Rescue?', Far Eastern Economic Review, Vol. 163, No. 24 (2000), p. 69.
  59. Pellicer O (2006) Mexico – a Reluctant Middle Power? بایگانی‌شده در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine, FES
  60. Politics and Power in the Maghreb, Michael J. Willis (2012)
  61. Barry Buzan (2004). The United States and the great powers: world politics in the twenty-first century. Polity. pp. 71, 99. ISBN 978-0-7456-3374-9. Retrieved 27 December 2011.
  62. Routledge Handbook of Diplomacy and Statecraft, B.J.C. McKercher (2012), Page 189
  63. ۶۳٫۰ ۶۳٫۱ ۶۳٫۲ ۶۳٫۳ ۶۳٫۴ Jonathan H. Ping Middle Power Statecraft (p 104)
  64. ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ Spero, Joshua (2004). Bridging the European Divide. Rowman & Littlefield. p. 206. ISBN 978-0-7425-3553-4. ISBN 0-7425-3553-3.
  65. Kirton J (2006) Harper’s Foreign Policy Success? بایگانی‌شده در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۰ توسط Wayback Machine
  66. ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ according to Yves Lacoste, Géopolitique, Larousse, 2009,p. 134, both Spain and Portugal exert a real influence in Africa and in the Americas.
  67. Cooper, Andrew F. "Middle Powers: Squeezed out or Adaptive?". Public Diplomacy Magazine. Archived from the original on 29 June 2017. Retrieved 12 March 2015.
  68. Kamrava, Mehran. "Mediation and Qatari Foreign Policy" (PDF). Archived from the original (PDF) on 7 October 2013. Retrieved 12 March 2015.
  69. Anoushiravan Ehteshami and Raymond Hinnesbusch, Syria and Iran: Middle Power in a Penetrated Regional System (London: Routledge, 1997).
  70. Samhat, Nayef H. (2000). "Middle Powers and American Foreign Policy: Lessons for Irano-U.S. Relations". Policy Studies Journal. 28 (1): 11–26. doi:10.1111/j.1541-0072.2000.tb02013.x.
  71. Ahouie M (2004) Iran Analysis Quarterly بایگانی‌شده در ۱۷ مه ۲۰۲۰ توسط Wayback Machine, MIT
  72. Foreign Affairs Committee (2006) Iran
  73. «findarticles.com». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۹ مه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۵ نوامبر ۲۰۱۶.
  74. «yaleglobal.yale.edu». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ اوت ۲۰۰۴. دریافت‌شده در ۵ نوامبر ۲۰۱۶.
  75. Peter Vale, 'South Africa: Understanding the Upstairs and the Downstairs', in Niche Diplomacy: Middle Powers After the Cold War, edited by Andrew F. Cooper (London: Macmillan, 1997).
  76. Van Der Westhuizen, Janis (1998). "South Africa's emergence as a middle power". Third World Quarterly. 19 (3): 435–456. doi:10.1080/01436599814334.
  77. Pfister R (2006) The Apartheid Republuc and African States بایگانی‌شده در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine, H-Net
  78. Jordaan, Eduard (August 2008). "Barking at the Big Dogs: South Africa's Foreign Policy Towards the Middle East". The Round Table. 97 (397): 547–559. doi:10.1080/00358530802207344.
  79. Flemes, Daniel, Emerging Middle Powers' Soft Balancing Strategy: State and Perspectives of the IBSA Dialogue Forum (August 1, 2007). GIGA Working Paper No. 57. doi:10.2139/ssrn.1007692
  80. Armstrong DF (1997) South Korea's foreign policy in the post-Cold War era: A middle power perspective بایگانی‌شده در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine
  81. Rozman, Gilbert (2007). "South Korea and Sino-Japanese rivalry: a middle power's options within the East Asian core triangle". The Pacific Review. 20 (2): 197–220. doi:10.1080/09512740701306840.
  82. Woosang Kim, 'Korea as a Middle Power in Northeast Asian Security, in The United States and Northeast Asia: Debates, Issues, and New Order, edited by G. John Ikenbgerry and Chung-in Moon (Lantham: Rowman & Littlefield, 2008).
  83. Sheridan, Greg (27 November 2008). "The plucky country and the lucky country draw closer". The Australian. Archived from the original on 12 September 2012. Retrieved 5 November 2016.
  84. Shin, Soon-ok (2016). "South Korea's elusive middlepowermanship: regional or global player?". The Pacific Review. 29 (2): 187–209. doi:10.1080/09512748.2015.1013494.
  85. Rudengren J, Gisle P, Brann K (1995) Middle Power Clout: Sweden And The Development Banks بایگانی‌شده در ۲۲ آوریل ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  86. Meltem Myftyler and Myberra Yyksel, 'Turkey: A Middle Power in the New Order', in Niche Diplomacy: Middle Powers After the Cold War, edited by Andrew F. Cooper (London: Macmillan, 1997).
  87. Laipson, Ellen (3 September 2014). "The UAE and Egypt's New Frontier in Libya". The National Interest. Retrieved 26 October 2014.
  88. Evans, Gareth (29 June 2011). "Middle Power Diplomacy". Retrieved 26 October 2014.